ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم که بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستيم. ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محکم کرديم. ما در جنگ حس برادري و وطندوستي را در نهاد يکايک مردمان بارور کرديم.

به گزارش
سلام لردگان به نقل از
خبرگزاري تسنيم، دوره دفاع مقدس موجب دگرگونيهاي عظيمي در صور مادي و معنوي حکومت و جامعه گرديد. اين تحول، چنانچه در برنامهريزي و سياستگزاريهاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت نظام لحاظ شود، موجب استحکام و تکامل روز افزون جامعه و حرکت به سوي تعالي و قسط خواهد بود و ريشهها و رشتههاي وابستگي به دشمنان را قطع خواهد کرد. تنها در اين صورت است که ميتوان الگوي برخاسته از جنگ تحميلي را که در جامعه اسلامي پياده شده باشد به عنوان يک ارزش نوين و پويا در اختيار کشورهاي اسلامي قرار داد. بديهي است که مهمترين نياز کشورهاي اسلامي پس از ساقط کردن قدرت مسلط، داشتن يک الگوي موفق است که برآمده از مردم و متکي به اعتقادات آنها باشد و بتواند تماميت ارضي يک کشور انقلابي را حفظ نمايد. پيام حضرت امام خميني(س) خطاب به روحانيون که حدوداً سه ماه و نيم قبل از رحلت آن حضرت به رشته تحرير در آمده گوياي مسائل است: هر روز ما در جنگ برکتي داشتهايم که در همه صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموديم. ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم. ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران کنار زديم. ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهايم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم که بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستيم. ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محکم کرديم. ما در جنگ حس برادري و وطندوستي را در نهاد يکايک مردمان بارور کرديم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم که عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطين را بدنبال خواهد داشت. مقام معظم رهبري امام خامنه اي نيزمي فرمايند:اين ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستايي و زن روستايي، مرد و زن مستضعف شهري، خانوادههاي گوناگون، جوانهاي فراوان، قشرهاي مختلف، سازمانهاي رزمنده کشور – ارتش، سپاه، حتي نيروي انتظامي و بسيج عظيم مردم – همه اينها آمدند وارد ميدان شدند. حقيقتاً ملت ايران در آن هشت سال، کار بزرگي را انجام داد. در تاريخ اين چندين قرني که ميتواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ايران اين گونه با طوع و رغبت وارد يک ماجراي عظيم نظامي شده باشد و از دل و جان مايه گذاشته باشد؛ با ايمان خود، با عاطفه خود، با دست خود...امروز کار عدهاي که به ميدان جنگ رفتند و در اين هشت سال، آن حماسه را آفريدند – چه شهدايشان، چه ايثارگرانشان، چه رزمندگانشان – ديگر تمام شد. آنها کار خودشان را کردند. پس از پايان کار آنها، کار يک خيل عظيم ديگري آغاز ميشود.
فرهنگ شهادت طلبي
آنچه موجب ماندگاري پديده دفاع مقدس شد و دنيا در برابر آن تعظيم و تحسين کرد، استقامت، پايداري و پيروزي ملت ايران را به دنبال داشت، فرهنگ شهادت طلبي بود. شهادت طلبي يعني باور قلبي به خدا، معاد، اعتقاد راسخ به حقانيت اسلام، درستي آرمانهاي انقلاب اسلامي، اعتقاد و ايمان به رهبري ولي فقيه به عنوان نايب امام عصر(عج)، مقاومت و پايداري در مقابل دشمن، ايثار و فداکاري براي حفظ ارزشهاي اسلامي و در يک کلام فرهنگ شهادت طلبي يعني فرهنگ عاشورا. و براي شهادت طلب پيروزي و شهادت سعادت است.امام راحل عظيمالشأن با خلق دوباره عاشورا و فرهنگ ايثار و شهادت و ترويج آن در جامعه، راهبرد و مراد جوانان بود و در سايه همين فرهنگ و مبارزه در راه عقيده، اتحاد و استقامت بود که پيروزي ملت ايران را در برابر قدرتهاي بزرگ و دشمن تا بن دندان مسلح صدام پيشبيني کردند و فرمودند: ما برنده اين جنگ هستيم و هيچ ترديدي در آن نيست ... انشاءاله ملت مظلوم عراق را از زير ستم اين ستمکاران نجات خواهيم داد ... ايران صدام را با شکست مواجه خواهد ساخت. به طور کلي در جنگها هر طرف که دو عامل تجهيزات و روحيه را به حد کافي داشته باشد پيروز خواهد شد. اين دو عامل در دو بعد سخت افزاري و نرم افزاري جنگ تحميلي تقسيم و تحليل ميشود.امام راحل عظيمالشأن با خلق دوباره عاشورا و فرهنگ ايثار و شهادت و ترويج آن در جامعه، راهبرد و مراد جوانان بود و در سايه همين فرهنگ و مبارزه در راه عقيده، اتحاد و استقامت بود که پيروزي ملت ايران را در برابر قدرتهاي بزرگ و دشمن تا بن دندان مسلح صدام پيشبيني کردند
1.بعد سخت افزاري: تمام تجهيزات نظامي اعم از نيرو و تسليحات زميني، هوايي، دريايي که در جنگ بکار گرفته ميشود، بعد سخت افزاري جنگ است. بر اساس آنچه مجله معتبر اکونوميست منتشر کرده رژيم عراق و ارتش اين کشور در جنگ 8 ساله از نظر سخت افزاري و نيرو و تسليحات تفوق و برتري داشت و در بعد سخت افزاري کاملا نابرابر بود و با کمک قدرتهاي بزرگ و اکثر کشورها و حمايت اغلب کشورهاي عربي و همسايه اين نابرابري در تسليحات و نيرو تا پايان جنگ حفظ شد. به عنوان نمونه هواپيماهاي جنگنده عراق در سال 1359 تعداد 332 فروند و در سال 67 به 500 فروند افزايش يافت. در مقابل جنگندههاي ايراني در سال 1359 تعداد 445 فروند بود و اين تعداد در سال 67 به 65 فروند تقليل يافته است.همچنين بالگردهاي جنگنده عراقي در سال 59 تعداد 40 فروند و در سال 67 به 150 فروند افزايش يافته و بالگردهاي جنگنده ايران از 500 فروند سال 59 به 60 فروند در سال 67 کاهش يافته است.وضعيت ديگر اداوات و تجهيزات نظامي نيز به همين منوال بوده است.
2. بعد نرم افزاري: آموزش، مهارت، انگيزه، روحيه و اهداف يک کشور در جنگ، بعد نرم افزاري جنگ است و آنچه موجب برتري و نابرابري بعد نرم افزاري جنگ در جبهه نيروهاي رزمنده ايراني گرديد. فرهنگ شهادت طلبي، ايمان و اعتقاد به اسلام، وحدت و رهبري معنوي حضرت امام، همراهي، همدلي و پايداري و استقامت مادي و معنوي مردم ايران بود که غلبه بر بعد سخت افزاري را در جنگ به همراه داشت. به گونهاي که پيروزي و شهادت در نگاه مردم بويژه رزمندگان سعادت بود. شهادت طلبي ريشه در اسلام و قرآن دارد و ملتي که شهادت را سعادت دانست و ملتي که شهادت دارد پيروز است و 8 سال جنگ در سايه تحريم، تهديد و برتري سخت افزاري نيروهاي عراقي با برتري نيروهاي ايراني در جبهه نرم افزاري که با عامل شهادت طلبي و پيروي از فرهنگ شهادت بود با برتري و پيروزي نظام جمهوري اسلامي همراه گرديد.
ضرورت تبيين 8 سال دفاع مقدس از نگاه رهبري
مقام معظم رهبري امام خامنه اي مي فرمايند:جنگ، يکي از محيطترين حوادث براي يک ملت است. ما همگي اين را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراک خودمان مشاهده کرديم. اين نيست که فقط در تاريخ چيزي خوانده، يا به آمارها مراجعه کرده باشيم. ليکن نکته مهم اين است که ملتها ميتوانند اين حادثه پُرخسارت را به يک فرصت و به يک سرمايه تبديل کنند. ميدانيد؛ خسارت جنگ هم فقط اين نيست که عزيزان ملت به کام مرگ کشانده ميشوند يا ويرانيهايي به بار ميآيد و سرمايههايي بر باد ميرود. اگر در جنگي عزم ملي و خردمندي سردمداران کشور به کمک کشور نيايد، آن سرافکندگي و ذلّت و هزيمت معنوي اي که بر دوش آن ملت سنگيني خواهد کرد، شايد از همه اين خسارتها بالاتر است...عزيزان من! آنچه که اين قضيه را تمام ميکند، اين است که روايت اين حادثه به درستي صورت گيرد. نقش شما اين جا معلوم ميشود. شما هر کدامتان – شايد اکثرتان يا همهتان – به اين ميدانهاي جنگ رفتيد و در آن جا حضور پيدا کرديد. آنهايي هم که سنشان آن وقت اقتضاء نميکرده است، از مسائل آن آگاه شدهاند. اگر اين حادثه بزرگ، درست روايت شود، اين اثرات ماندگار خواهد شد. اگر غلط روايت شود، يا روايت نشود، اين تأثيرات بسيار کم خواهد شد. نه اين که به کلّي از بين برود؛ ليکن بسيار کم خواهد شد. اگر خداي نکرده مغرضانه روايت شود، قضيه بعکس خواهد شد.اين هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من ميخواهم اين را از جامعه فرهنگي و هنري کشور مطالبه کنم که از اين هزاران هزار حادثه، لااقل يک فهرست تهيه کنند. بنشينند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ يک فهرست از اين حوادث به وجود آورند؛ بعد اين را بگذارند در قبال کارهاي هنري اي که تا امروز دربارهي جنگ شده است – که البته بسيار هم ارزشمند است – ببينند که چقدر از اين فهرست را ما پُر کردهايم. من اعتقادم اين است که اگر اين کار صورت گيرد، خواهيم فهميد که ما يک هزارم آنچه را که درباره اين جنگ ميبايد تبيين کرد و ميتوان تبيين و موشکافي کرد، هنوز بيان نکرده ايم!...من بارها گفتهام، ما يک وقت ميخواستيم براي جبههها سيم خاردار – که در داخل کشور نداشتيم و توليد نميشد – از جايي وارد کنيم. همين شوروي سابق اجازه نداد ما سيم خاردار را از داخل کشورش عبور دهيم و به ايران بياوريم. گفت اين وسيله جنگي است! يعني ادّعا اين بود که آنها به دو طرف جنگ کمک نميکنند! اين در حالي بود که هواپيماي روسي، موشک روسي، کارشناس روسي، افسر روسي، مواد منفجره روسي و تمام امکانات روسي، آن طرف جبهه در اختيار دشمن و طرف مقابل ما در اين جنگ بود!...اين ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستايي و زن روستايي، مرد و زن مستضعف شهري، خانوادههاي گوناگون، جوانهاي فراوان، قشرهاي مختلف، سازمانهاي رزمنده کشور – ارتش، سپاه، حتي نيروي انتظامي و بسيج عظيم مردم – همه اينها آمدند وارد ميدان شدند. حقيقتاً ملت ايران در آن هشت سال، کار بزرگي را انجام داد. در تاريخ اين چندين قرني که ميتواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ايران اين گونه با طوع و رغبت وارد يک ماجراي عظيم نظامي شده باشد و از دل و جان مايه گذاشته باشد؛ با ايمان خود، با عاطفه خود، با دست خود...امروز کار عدهاي که به ميدان جنگ رفتند و در اين هشت سال، آن حماسه را آفريدند – چه شهدايشان، چه ايثارگرانشان، چه رزمندگانشان – ديگر تمام شد. آنها کار خودشان را کردند. پس از پايان کار آنها، کار يک خيل عظيم ديگري آغاز ميشود؛ علاوه بر گزارشهايي که در دوران جنگ دادند. همين دوره جنگ، چقدر براي ما هنرمند درست کرد؛ چقدر شخصيتهاي برجسته درست شدند! غير از آن، بعد از پايان جنگ، نوبت اين خيل عظيمي است که اين ديگر مسئلهاش هشت سال نيست؛ هشتاد سال هم اگر طول بکشد، جا دارد.
توسعه انديشه ولايت فقيه در جهان و تأثير آن در هدايت درگيري با کفر
برپايه انديشه ولايت فقيه بود که حضرت امام(ره) پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ، هجوم به کفر جهاني را آغاز کردند و شرق و غرب را مورد تاخت و تاز قرار دادند و اين انديشه را در مقام عمل يک گام فراتر از درگيري استبداد منطقهاي به درگيري با کفر بينالمللي کشاندند. اولين دستاورد فرهنگي دفاع مقدس، توسعه انديشه ولايت فقيه در جهان و تأثير آن در هدايت جنگ و مديريت درگيري با کفر است، اصل انديشه ولايت فقيه را ميتوان از مدخل مباحث فقهي مورد گفتگو قرارداد و بدنبال ارزيابي ادله نقلي براي اثبات ولايت فقيه بود آنهم در چارچوبهاي که در پيشفرض هاي مسايل فقهي، فرض بالا تعريف شده است. هرچند از اين زاويه ميتوانيم بحث مطلوبي را مورد بررسي قرار دهيم ولي فعلاً اين موضوع، مورد نظر ما نيست.
اهداف امريکا از جنگ ايران و رژيم بعثي عراق
با بررسي نحوهي برخورد امريکا با جنگ ايران و عراق به نظر ميرسد که اين کشور در پي دستيابي به اين هدفها بود:
1) جلوگيري از صدور انقلاب اسلامي ايران به کشورهاي همسايه؛
2) جلوگيري از پيروزي ايران يا عراق؛
3) حفظ جريان آزاد نفت و کشتيراني در خليجفارس و تسلط خود بر منطقه؛
4) جلوگيري از گسترش نفوذ شوروي؛
5) حفظ امنيت اسرائيل (متحد استراتژيک خود در منطقه)؛
6) جلوگيري از گسترش جنگ به کشورهاي منطقه و حفظ ثبات آنها؛
7) ايجاد پرستيژ و اعتبار براي امريکا در ميان کشورهاي منطقه؛
8) تعديل سياستهاي عراق از تغيير وضع موجود به حافظ وضع موجود؛
9) افزايش و گسترش سرمايهگذاري و سپردهگذاري کشورهاي منطقه در بلوک غرب؛ و
10) فروش تسليحات به کشورهاي منطقه.
هدف رژيم بعثي از تحميل جنگ به ايران
طـبـق بـررسـى هـاى بـه عـمـل آمـده و اعـتـرافـات فـرمـاندهان حزب بعث واسـتـراتـژيـست هاى کاخ سفيد, هدف از تحميل جنگ به ايران موارد زير بوده است :
ـ نابودى انقلاب اسلامى و يا حداقل کنترل آن
ـ تشکيل عربستان بزرگ
ـ تصرف خوزستان و گرفتن کل شط العرب ،
بـديـن تـرتيب در 31 شهريور 1359 صدام به اين نتيجه رسيده بود که حکومت ايـران بـه خاطر انقلاب از نظر توان نظامى بسيار ضعيف شده , لذا از آن موقعيت اسـتفاده کرده و با حمايت و تحريک قدرت هاى استعمارى جنگ را بر ما تحميل کـرد.
سي و چهارمين سالگرد هفته دفاع مقدس
شعار محوري سي و چهارمين سالگرد هفته دفاع مقدس «ايستادگي ديروز، عزت امروز، تعالي فردا» خواهد بود.
دوشنبه 93/6/31 رزمندگان، نيروهاي مسلح، صلابت و اقتدار؛ محورتبليغ: روز رژه، به نمايش گذاردن اقتدار، توانمندي، خلاقيت، رشادت و شهامت نيروهاي مسلح.
سه شنبه 93/7/1 سربازان، جوانان، علم و فناوري؛ محور تبليغ: پاسداشت سربازان و گراميداشت نقش جوانان در توليد علم و فناوري و مقابله با تهديدات دشمن و روز بازگشايي مدارس، دانشگاهها و مراکز علمي و پژوهشي.
چهارشنبه 93/7/2 دفاع همهجانبه، بصيرت، اقتصاد مقاومتي، مديريت جهادي و صنعت دفاعي؛ محور تبليغ: توجه به اهميت پدافند غير عامل با بصيرت و فرهنگ اسلامي.
پنجشنبه 93/7/3 شهيدان، ايثارگران، زنان اسوههاي مقاومت و ايثار؛ محور تبليغ: روز غبارروبي و عطر افشاني مزار شهدا و تجليل از ايثارگران، جانبازان و مصدومين شيميايي و بزرگداشت نقش زنان، اسوههاي مقاومت و ايثار.
جمعه 93/7/4 ولايت، فرهنگ اسلامي، خانواده، معنويت و سلامت؛ محور تبليغ: با عنايت به رهنودهاي مقام معظم رهبري مبني بر نقش خانواده در حفظ فرهنگ و ارزشهاي اسلامي، الگوهاي موفق عفاف و حجاب در صيانت از انقلاب اسلامي، روز ازدواج حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س)، توجه به نماز جمعه و جماعات و پرداختن به ورزش همگاني.
شنبه 93/7/5 نکوداشت فرماندهان، جهادگران، پيشکسوتان؛ محورتبليغ: روز شکست حصر آبادان با نکوداشت فرماندهان، جهادگران، پيشکسوتان دفاع مقدس و تقدير از حماسهآفرينان عمليات ثامن الائمه(ع).
يکشنبه 93/7/6 عزت و پايداري، وحدت ملي، استکبارستيزي؛ محور تبليغ: ايستادگي با تأسي از عزت و غيرت ملي در مقابله با ترفندهاي استکبار جهاني و صهيونيست بينالملل.
دفاع مقدس الگوي اصلاح و تعالي جامعه است
گراميداشت و زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا قطعا برکات معنوي فردي و اجتماعي را به دنبال دارد که نهادينه سازي آثار بر مبناي ارزشهاي دفاع مقدس وظيفه همگان است. آن چه امروز در عراق، يمن، لبنان و سوريه در مبارزه با استکبار و تروريستها رخ ميدهد از فرهنگ جهادي 8 سال دفاع مقدس نشات گرفته است.
دفاع مقدس الگوي نبردهاي مقاومت
گروه هايي که در داعش و النصره شکل گرفته؛ نگاه جعلي به دفاع مقدس است و اين نشانگر ظرفيت بزرگ و عظيم و تاثيرگذار دوران دفاع مقدس ما است. اگر دفاع مقدس نبود؛ نبردهاي مقاومت در دنيا اتفاق نمي افتاد. 172 هزار نفر در عملياتها و 16 هزار نفر در بمبارانهاي دشمن بعثي به شهادت رسيدند که در همه عالم تاثير دارند.
گراميداشت و زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا قطعا برکات معنوي فردي و اجتماعي را به دنبال دارد که نهادينه سازي آثار بر مبناي ارزشهاي دفاع مقدس وظيفه همگان است. عزت امروز ما در دنيا به برکت دوران دفاع مقدس است؛ امروز هيچ کشوري به اندازه جمهوري اسلامي ايران از امنيت و آرامش برخوردار نيست و اين موضوع به ثمره برکت دوران دفاع مقدس حاصل شده است.
امروز اهميت دفاع مقدس و آثار و درسهاي آن بر احدي پوشيده نيست و ما شاهد هستيم که از کشورهاي ديگر راويان دفاع مقدس ما را براي سخنراني دعوت ميکنند که با استقبال خوبي هم روبرو ميشوند.
استخراج و عملياتي کردن سبک زندگي شهدا؛ عالم را دگرگون ميکند؛ تمام رفتارهاي شهدا از طرز لباس پوشيدن، خوردن، خوابيدن تا عبادات و اخلاق و غيره ميتواند به عنوان سبک زندگي در جامعه پياده شود و امروز به لطف شهدا تمام اين آداب در قالب سبک زندگي شهدا استخراج و تبيين شده است.
آمريکا بيش از 30 سال ايران را به جنگ نظامي تهديد ميکند، با اين وجود تاکنون جرأت حمله به کشور را نيافته است و اين به برکت خون شهداي دفاع مقدس است.
اهداف گراميداشت هفته دفاع مقدس
نهادينه سازي آثار دفاع مقدس بر مبناي باورها و ارزشهاي اسلامي، اقتصاد مقاومتي، توجه به نقش قوميتها در تحکيم وحدت، برجستهسازي عملياتها و توجه به نظام فرهنگي کشور و سوق به سمت فرهنگ غني دفاع مقدس از اهم اهداف گراميداشت هفته دفاع مقدس است.
توجه به برنامهها در راستاي ترويج و تقويت فضاهاي معنوي جامعه، تاسي از فرهنگ دفاع مقدس، بهرهگيري از هنر و هنرمندان در ارائه برنامههاي متنوع اين مناسبت، طراحي برنامههاي ويژه فرهنگي ـ هنري براي اجرا در مدارس، مراکز علمي و آموزشي در دستور کار قرار گرفته است.
بهرهگيري از فضاي مجازي در ترويج فرهنگ و ارزشهاي دفاع مقدس يکي از سياستهاي مهم دنبال شده در گراميداشت دوران دفاع مقدس است.در کنار اين مطلب برپايي يادوارهها و بازخواني عملياتها نقش مهم و اثرگذاري دارند.
چاپ ده عنوان کتاب تا پايان سال جاري
وي متذکر شد: تاکنون 10 عنوان کتاب مربوط به 10 عمليات لشکر 41 ثارالله کرمان در دفاع مقدس گردآوري شده است که از اين مجموع سه کتاب چاپ شده و هفت کتاب در مرحله بازبيني هستند که تا پايان سال به چاپ ميرسند.
ابوالحسني متذکر شد: استان کرمان تنها استاني است که در بازخواني نقش استان در دفاع مقدس؛ عمليات محور پيش ميرود.
دبير ستاد گراميداشت هفته دفاع مقدس؛ در ادامه با نامگذاري روزهاي هفته دفاع مقدس اشاره کرد و از برگزاري بيش از 26 برنامه در اين ايام خبر داد.
برنامه هاي گراميداشت هفته دفاع مقدس در کرمان
وي به برگزاري رژه نيروهاي مسلح؛ گردهمايي فرماندهان دوران دفاع مقدس؛ يادواره سرداران و شهداي تيپ مکانيزه؛ يادواره شهداي گنجان؛ کلنگ زني 6 حرم شهداي گمنام؛ اکران و رونمايي فيلم سينمايي پهلوان؛ مسابقه بزرگ کتابخواني؛ اهداء کتاب؛ تور گردشگري دفاع مقدس و تجليل از سربازان در مراکز نظامي به عنوان بخشي از برنامه ها اشاره و اظهار کرد: اين برنامه ها با همکاري سپاه ثارالله؛ ارتش؛ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس؛ صدا و سيما؛ کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان و چند ارگان و نهاد ديگر برگزار خواهد شد.
انتقال ميراث انقلاب و دفاع مقدس
اگر قرار است که راجع به يک موضوعي تصميم بگيريم قبل از هر چيز بايد اهميت آن موضوع روشن باشد. مهمترين حادثه، انقلاب اسلامي بوده و بعد از آن دفاع مقدس. شايد بعضيها فکر کنند چيزهايي هست يا بوده که از دفاع مقدس مهمتر است و دفاع مقدس بايد به ردههاي 3، 4 يا 5 برود. ولي از نظر رتبهبندي اهميت پيروزي انقلاب اسلامي رتبه اول است و دفاع مقدس رتبه دوم. حال بايد ببينيم که تاريخ اين کشور که بايد براي نسلهاي آينده نگارش بشود، چهقدر بايد به انقلاب بپردازد و چهقدر به دفاع مقدس و چهقدر هم به ساير مسائل مهمي که در اين دوران 30 ساله پيش آمده است. اين که ميگويم تاريخ، فقط مربوط به دانشگاهها نميشود، بلکه از مدرسه ابتدايي تا دانشگاه حوادث مهم تاريخ کشور دراين 30 سال، بايد در متون درسي ما به گونهاي ظريف و هنرمندانه گنجانده و براي نسلهاي آينده تدوين شود.موضوع دوم انتقال ميراث انقلاب است که از نسلهاي اول و دوم انقلاب به نسلهاي بعدي مي رسد. ما در انقلاب دو نسل کاملاً درگير داشتيم: يکي نسل اول انقلاب است. آنهايي که حوادث 15 خرداد 42 را درک کردند يا خودشان در آن حضور داشتنند و سن آن ها به آن دوره ميخورد؛ اينها نسل اول انقلاب هستند. نسل دوم انقلاب آنهايي هستند که در دفاع مقدس حضور داشتند ولي در خود انقلاب از نظر سني هنوز نميتوانستند يک فرد مؤثر باشند. از اينجا به بعد ما ميرويم سراغ نسلهاي سوم و چهارم و غيره. جوانهايي که يا از دانشگاهها فارغالتحصيل شده اند يا در شُرف فارغالتحصيلياند و يا در دوره متوسطه هستند. اگر بخواهيم دستاوردهاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي يک ماندگاري و استمرار درازمدت و ابدي داشته باشند بايستي ميراث انقلاب که نسلهاي اول و دوم براي کسب آن درگير بودند و در مبارزات شرکت داشتند به نسلهاي بعدي منتقل شود. اينکه چگونه منتقل شود راههاي مختلفي دارد: فيلمهايي که ساخته ميشود، کتابهايي که نوشته ميشود، سخنرانيهايي که مطرح ميشود و انواع و اقسام شيوههايي که ميتواند اين ميراث فرهنگي و ميراث انقلاب را منتقل کند. يکي از راههاي انتقال ميراث فرهنگي اين است که در همه متون درسي – فقط منظور متون درسي دانشگاهها نيست – قرار گيرد. يکي از راههاي انتقال ميراث فرهنگي از نسلهاي اول و دوم به نسلهاي بعدي گنجاندن وقايع و حوادث و حماسههاي دفاع مقدس در متون درسي است. نکته سوم؛ براي اينکه انقلاب و دفاع مقدس را به نسلهاي بعدي منتقل کنيم ، شخصيتهاي نظام و انقلاب بايد شناخته شوند. وقتي انقلاب مشروطه را نام ميبريم بلافاصله در ذهن ما در يک طرف ستارخان و باقرخان و يک طرف شهدايي مثل بهبهاني و طباطبايي و ديگران فوراً ظاهر ميشود. ما وقتي از نهضت انقلابي جنگل نام ميبريم يا ميخواهيم صحبت کنيم بلافاصله ميرزا کوچک خان و يارانش در ذهن ما تجسم پيدا ميکند. يا وقتي از نهضت ملي شدن صنعت نفت نام ميبريم بلافاصله در يک طرف آيتالله کاشاني و فدائيان اسلام و در طرف ديگر دکتر مصدق و طرفداران آن ها در ذهن ما نقش ميبندند. ما نميتوانيم يک انقلاب و يک نظام و يک حادثه بزرگ تاريخي مثل دفاع مقدس را از شخصيتهاي آن جدا کنيم. بنابراين يکي از راههاي تبيين دفاع مقدس شناخت شخصيتهايي است که در دفاع مقدس هستند. هم شخصيتهاي سياسي و انقلابي و هم شخصيتهاي نظامي و سپاهي مربوط به دفاع مقدس. يعني نميشود از دفاع مقدس نام ببريد اما از شهيد نامجو، شهيد باکري، شهيد همت، شهيد اقاربپرست، شهيد کلاهدوز و بسياري از اين نامداران دفاع مقدس نام نبريد و اينها شناخته نشوند. همينطور در کنار آن ها شخصيتهاي سياسي ما قرار دارند. ما نميتوانيم شهيد باهنر و شهيد رجايي و شهيد بهشتي و... را از اين مجموعه تفکيک کنيم. اينها با هم آميخته شده، بنابراين بايد شخصيتهاي انقلاب و دفاع مقدس را هم در متون درسي، مطرح کنيم بياوريم و از آنها نام ببريم و اجازه بدهيم که اينها نامشان زنده بماند. زنده ماندن نام اينها در حقيقت زنده ماندن بخشي از تاريخ انقلاب و دفاع مقدس است. چهارم، سيره حضرت امام؛ زنده نگه داشتن سيره حضرت امام خودش يک بحث است. ما در دوران جنگ شاهد بوديم که يک عدهاي ميگفتند: براي چه ميجنگيم؟ ما بايد بسازيم، ما بايد برويم پاي ميز مذاکره با صدام و آمريکا کنار بياييم. اما سيره امام غير از اين بود. خودمان هم بايد با سيره امام بايد آشنايي پيدا کنيم و آگاه بشويم که امام در حوادث، مسائل و رويدادها، و در موضعگيريها در مقابل قدرتمندان جهان و نيز در مقابل عوامل داخلي چگونه عمل ميکرد. مجموعه رفتار و گفتار امام را اگر جمع کنيم و به آن توجه کنيم ميشود سيره امام؛ چون همۀ ادعامان اين است که تابع و پيرو خط امام هستيم و به خاطر اين است که انقلاب پيروز شد و تداوم پيدا کرد. حتي مقام معظم رهبري در همۀ سخنرانيهايش به امام اشاره مي کند و به او تأسي ميجويد، بنابراين بايد به مسأله سيره امام در متوني که تهيه ميکنيم توجه شود.
تبيين مظلوميت ايران در جنگ
موضوع پنجم؛ تبيين مظلوميت ايران در جنگ است. ما بايد با روشي بسيار هنرمندانه و قلمي شيوا بيان کنيم، بنويسيم، مطرح کنيم و نشان بدهيم که در اين جنگ واقعاً تنها بوديم. جالب است که شما خيلي موارد خاص و استثنايي را ميتوانيد در طول دوران جنگ سرد مطرح کنيد که دو ابرقدرت بزرگ جهاني (شوروي و آمريکا) سر يک موضوعي تا اين حد اتفاق نظر داشته باشند که هر دو به يک طرف جنگ تجهيزات نظامي بدهند. خيلي عجيب است. شايد از جنگ جهاني دوم تا دوران دفاع مقدس به ندرت شما ميتوانيد چنين شرايط خاصي را پيدا کنيد. اين استثنا بوده که صدام هم از حمايتهاي بيدريغ اقتصادي، سياسي و حتي نظامي غرب تا حدودي برخوردار بود و از آن طرف حمايتهاي نظامي شرق به صورت وسيع و گسترده هم وجود داشته است. اصلاً کل ارتش صدام مجهز به سلاحهاي ساخت شوروي و اقمار اروپاي شرقي بود که آن روز جزء پيمان ورشو و ابرقدرت شوروي بودند. اين خيلي چيز عجيبي بود. ما در اين جنگ به معناي واقعي کلمه مظلوم بوديم. يک موقع يکي از مسئولين نظام توضيح ميداد که ما براي وارد کردن سيم خاردارهايي که از يک کشوري خريداري کرده بوديم ميخواستيم از خاک شوروي عبور کنيم به ما اجازه عبور نميدادند. آن هم کشوري انقلابي که اينطور در مقابل آمريکا ايستاده، شوروي سابق برايش اينچنين محدوديت قائل بشود. اين از نکات نادر دوران معاصر ماست. آنطور که بايد و شايد به مظلوميت ما در جنگ پرداخته نشده است.
نقش مردم و جوانان داوطلب در جنگ
بند ششم، نقش مردم و جوانان داوطلب در جنگ؛ همه شما به ياد ميآوريد که در آغاز جنگ، عده اي ميگفتند که انقلاب ديگر تمام شد. به خصوص وقتي که صدام آمد سرزمين ما را تصرف کرد، براي دنيا و مخالفين ما تبديل به يک باور شده بودکه جمهوري اسلامي به آخر خط رسيده است يا در خوش بينانه ترين حالت با چند ماه اين طرف تر و آن طرف تر در حال دست و پا زدن است. کسي باور نميکرد که ما هشت سال بتوانيم مقاومت کنيم و از اين کوران هم سربلند بيرون بياييم. اين موضوع با اطلاعات و تهديدهاي دنياي غرب سازگاري نداشت و مسئله بسيار غريبي بود. علتش هم اين بود که جنگ تودهاي و مردمي شد. مردم، و عمدتا نيروهاي جوان آمدند مسئوليت و ادارۀ جنگ را به عهده گرفتند و از نيروهاي متخصص در ارتش و بعد در سپاه استفاده کردند. ولي خيل عظيم جنگجويان ما مردم بودند و جنگ با مردم اتصال کامل پيدا کرد. بنابراين ما هيچ وقت در جنگ با کمبود نيروي انساني مواجه نبوديم. بلکه با کمبود سلاح، امکانات و بودجه مواجه بوديم؛ هرچند ممکن بود گاهي با کمبود کادر ورزيده در بعضي از قسمتها مواجه باشيم. اين چيزي بود که در دنيا کم نظير بوده و بايد در تاريخ دفاع مقدس ما، در متوني که در دانشگاهها و مراکز آموزش عالي تدريس ميشود گنجانده و تبيين شود. مسأله اي که کمونيستها با عنوان جنگ خلقي مطرح ميکردند، ولي جنگ خلقي، به معناي واقعي کلمه براي ما بود: جنگ مردمي. مردم حتي از نظر اقتصادي چه قدر کمک کردند؟ کساني که مايملک ناچيز خودشان را در اختيار رزمندگان ميگذاشتند و به جبههها ميفرستادند. اينها خيلي با ارزش بوده و به اينها بايد خيلي اهميت بدهيم و اينها را بايد برجسته کنيم و در متون درسي نشان بدهيم.
توطئههاي خارجي و داخلي در دوران دفاع مقدس
بند هفتم، توطئههاي خارجي و داخلي در دوران دفاع مقدس؛ دفاع مقدس براي ما حکم يک پالايشگاه را پيدا کرد. شما وقتي در پالايشگاه مادهاي را داخل آن ميريزيد تجزيه ميکند و خالص و ناخالص را از هم جدا ميکند. عيارشان را هم مشخص ميکند. جنگ براي ملت ايران يک همچين پالايشگاه بزرگي شد. منافقين ميگفتند عنوان مبارزه با امپرياليسم در انحصار ما است. کسي حق ندارد به اين جمله نزديک شود. دفاع مقدس يک پالايشگاه بزرگ شد. ميگفتند برويد در پالايشگاه ببينيد از آن طرف چه در ميآيد. همه نيروهاي انقلاب در اين پالايشگاه پالايش شدند. درجه خلوصشان هم تا حدودي مشخص شد. کساني که اين طور ادعاي مبارزه با امريکا داشتند چگونه به صورت نوکران حلقه به گوش صدام و امريکا درآمدند. اصلاً تصورش را نميتوان کرد. اگر جنگ اتفاق نميافتاد، اگر دفاع مقدس نبود شما فکر ميکنيد اين چهرهها به همين سادگي شناخته ميشد ؟ چه بسا همين چهرهها ميآمدند انقلاب را دست ميگرفتند. يکي از خصوصيات جنگ اين بود که پالايشگاهي شد که در اين پالايشگاه چهرهها شناخته شدند. حتي بعضيها بودند که خيلي دم از امام ميزدند. حزب توده از جمله آنهايي بود که حسابي خودش را خط امامي جا زده بود؛ ولي بالاخره در دوران دفاع مقدس، زياد هم طول نکشيد ـ سال 60 بود که مشخص شد که دروغ ميگويند. اين مسأله بايستي برجسته بشود ، که هم چهره و دنياي خارج آنها که اينقدر ادعاي مبارزه با امپرياليسم شناخته شود و هم آنهايي که در داخل اينقدر ادعاي مبارزه و... داشتند معرفي گردند. پس جنگ عيارشان را هم مشخص کرد و در تابلو زد و گفت اينها را ببينيد. اين چيزي است که ما به عنوان يکي از دستاوردهاي بزرگ دفاع مقدس بايد به نسلهاي آينده منتقل کنيم.
جنايات جنگ تحميلي
بند هشتم؛ يکي از چيزهايي که مغفول واقع شده نه به معناي اهم کلمه بلکه به معناي اخذ کلمه، جنايات جنگ است. شما حتماً راجع به جنگ ويتنام کتابهايي را مطالعه کردهايد؛ من هم کتابي راجع به جنگ ويتنام نوشته ام، تحت عنوان ويتنام دوران مقاومت، راسل در آن دادگاهي که عليه آمريکا براي جنگ ويتنام تشکيل داد چند کتاب منتشر کرد. دو تا از اين کتابها يکي جنگ ويتنام نام داشت و ديگري جنايات جنگ در ويتنام. اين کتاب جنايات جنگ در ويتنام که از دادگاه جنايات جنگي برتراند راسل عليه آمريکا بيرون آمد خيلي آمار جالب و دقيق و تکان دهندهاي دارد. در دفاع مقدس ما خيلي مطلب داريم. مثلاً استفاده عراق از سلاح شيميايي و قتل عام مردم در حلبچه و جاهاي ديگر. برخي از اينها در روزنامهها و جاهاي مختلف مطرح شده است. اما هنوز کتابي تحت سرفصل و عنوان جنايات جنگ در دوران هشت سال دفاع مقدس نديده ايم؛ کتابي تحت عنوان جنايات جنگ در هشت سال دفاع مقدس که يکي از بخشهاي مهم آن همين بحث کاربرد سلاحهاي شيميايي و آن قتل عامي که از طريق سلاحهاي شيميايي کردند باشد.
دستاوردهاي داخلي دفاع مقدس
دستاوردهاي داخلي دفاع مقدس فراوان است، ولي ما در اين نوشتار به مهمترين آنها ميپردازيم مهمترين دستاوردهاي داخلي دفاع مقدس عبارتند از:
1. اعتماد به نفس و خودباوري
از برکات مهم دفاع مقدس، تقويت اعتماد به نفس و خودباوري بوده است. ما در کوران دفاع مقدس به اين نتيجه رسيديم که بايد خود را باور کنيم و با تکيه بر توانمنديهاي خود ـ به ويژه جوانان خداجو ـ کشور را اداره نماييم. تأثير اين خودباوري، بعد از جنگ در عرصههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و فناوريهاي نوين دفاعي، نمود فزايندهاي داشت.در جنگ و دفاع مقدس هشت ساله، به اين نتيجه رسيديم که بايد بر روي پاي خود بايستيم و به اين خودباوري دست يافتيم که، ميتوان ساليان سال عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها مبارزه کرد؛ همچنان که حضرت امام(ره) فرمودند: «ما در اين جنگ، اُبهت دو قدرت شرق و غرب را شکستيم.»شکستن اُبهت دو قدرت شرق و غرب، نه فقط در صحنههاي نبرد و جنگ، بلکه در تمامي صحنهها به دست آمد. با خودباوري و اعتماد به نفس ايجاد شده در مردم، به پيشرفتها و ابتکاراتي دست زديم که تحسين دوست و دشمن را برانگيخت. درتحريم اقتصادي، صبورانه با روحيهي قناعت و صرفهجويي مقاومت کرديم و اقدام به ساخت وسايل و قطعات مختلف نموده، تا مرز خودکفايي در کالاها و محصولات اساسي پيش رفتيم و در يک جمله؛ ملت ما ثابت کرد که، اگر بخواهيم، ميتوانيم و اينها همه از برکات جنگ تحميلي و تحريمهاي مختلف بود که به قول امام(ره): «اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج کارشناسان خارجي،تحفهاي الهي بود که ما از آن غافل بوديم»؛ و اين وصيت رهبر خودباور جامعه است که «انتظار نداشته باشيد که از خارج کسي به شما در رسيدن به هدف،که ]همان[ اسلام و پياده کردن احکام اسلام است، کمک کند. خود بايد به اين امر حياتي که آزادي و استقلال را تحقق ميبخشد، قيام کنيد.»
2. شکوفايي استعداد و خلاقيت
از جمله تحولاتي که در جنگ طولاني هشت ساله رخ داد، بروز خلاقيتها، نوآوريها و اعمال بديعي بود که در ابعاد مختلف صورت گرفت. از ابتکار عملهاي داهيانهي رهبر فقيد انقلاب اسلامي در مسايل و تصميمات استراتژيکي جنگ گرفته، تا ابتکارات و نوآوريهاي نيروهاي بيادعا و خالص بسيجي.در مورد حرکت هوشيارانهي شرکت دادن نيروهاي مردمي در جنگ، به ياد داريم که اين امر با مخالفت ليبرالها و جناح بنيصدر معزول روبهرو گرديد. آنها معتقد بودند که جنگ را تنها بايد به ارتش واگذار کرد، ولي حضرت امام(ره) به دليل آگاهي عميقي که از اهداف بنيادي دشمن، مبني بر براندازي نظام و انقلاب داشتند، راه چاره و رفع توطئه را در اين ميديدند که ملت به مثابهي قيام پيروزمندانه در مقابل رژيم ستمشاهي، در جنگ نيز يکپارچه به مقابله برخيزند و اين استراتژي، البته تأثيري عميق و شگرف بر روند پيروزيهاي جبههي حق گذاشت؛ و بدين ترتيب بود که راه بروز خلاقيتها و ابتکارات از سوي نهادهاي رسمي و غير رسمي مربوط در جنگ هموار گرديد. خلاقيتهاي بيشمار در زمينهي تدارک تجهيزات جنگي و لجستيکي ـ مانند ايجاد پلهاي خيبر و اروند رود ـ نقش ويژهاي در پيروزي عملياتها ايفا نمود.
3. رشد باورهاي ديني
رشد باورهاي ديني در دوران دفاع مقدس بسيار چشمگير بود. همه چيز ما در جبهه و پشت جبهه، رنگ و صبغهي الهي به خود گرفته بود. ميادين نبرد و سنگرهاي رزمندگان، آکنده از حضور خدا و اهل بيت(عليهم السلام) بود. نيايشها و شب زنده داريها و توسل خالصانهي رزمندگان و امت شهيد پرور به ائمهي معصومين(عليهم السلام) فضاي کشور را به عطر ايمان و معنويت معطر کرده بود و روح عبوديت در مردم موج ميزد؛ حتي بيتفاوتهاي جامعه در اين فضاي معنوي به خود آمده، تحول عميق دروني در آنها ايجاد شد.
خوشــا روزي که گـرم جنگ بوديم
ميـان رنگها بـــيرنگ بـوديـم
دل هرکس شهــادت را طلب داشت
حديث عشق و مستي را به لب داشت
خوشـا تنـهايــــي شبهـاي سنگر
کـه دل بـود و تمــنا بـود و دلـبر
4. تولد تفکر بسيجي
تفکر بسيجي که ايدئولوژي کارآمد دفاع مقدس بود، در مدرسهي عشق امام راحل(ره) عينيت يافت و تربيتيافتگان اين مدرسه، زيباترين حماسهها را در تاريخ رقم زدند و امروز قداست و طهارت بسيج مرهون ايثار و شهادتطلبيهاي بسيجيان دوران دفاع مقدس است، که هرگز نبايد مورد مصرف سياسي و صنفي قرار گيرد.بعد از اشغال لانهي جاسوسي امريکا در ايران توسط دانشجويان پيرو خط امام، حضرت امام در طي يک سخنراني خطاب به اعضاي ستاد مرکزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فرمودند که بايد ارتش 20 ميليوني تشکيل شود. امام(ره) با اشاره به اين مطلب که«مملکت اسلامي همهاش بايد نظامي باشد» و اين که «اگر کشوري 20 ميليون جوان دارد، بايد 20 ميليون تفنگدار داشته باشد»، توجه فرماندهان سپاه را به اين امر مهم معطوف داشتند.به دنبال فرمان امام، در طي مدت کوتاهي حدود يک ميليون و دويست هزار نفر در سراسر کشور در واحدهاي سپاه ثبت نام کردند،که بعداً به چندين ميليون نفر رسيد. اينها از اقشار مختلف مردم بوده و اغلب در جريان انقلاب آموزشهايي هم ديده بودند. بعد از رهنمود امام، ستاد ويژهاي تحت عنوان واحد بسيج مستضعفين در سپاه به وجود آمد و امر آموزش و سازماندهي نيروهاي مردمي را در سراسر ايران به طور ضربتي به عهده گرفت.دربارهي نقش نيروهاي مردمي، ميتوان گفت که حضور آنها در نيروهاي منظم و نامنظم، به تقويت روحي و رزمي سپاهيان اسلام منجر شد. به علاوه، آنها در مسألهي تغذيه و تدارک جبهه، کندن سنگرهاي انفرادي و اجتماعي، رساندن مهمات، ساختن پل، گشت زني، کسب اطلاعات و تأمين نياز انساني جبههها، نقش عمدهاي ايفا کردند. اين نيروها در داخل شهرها نيز نقش مهمي در تهيهي تدارکات براي جبهه، مسايل مربوط به مبارزه با ضد انقلاب و مراکز فساد، و غيره داشتند. در قسمتهاي ديگر، نهادهايي در رابطه با جنگ به وجود آمدند؛ مثل ستاد بسيج اقتصادي، بنياد امور جنگ زدگان، ستاد تداوم امداد به مناطق جنگي، ستاد جنگهاي نامنظم و غيره.
5. رشد فضايل اخلاقي و معنوي
از برکات ديگر دفاع مقدس، رشد فضايل اخلاقي و معنوي در افراد و تقويت ارزشهاي اجتماعي بود؛ به طوريکه همهي اقشار ملت تحت تأثير اخلاق رزمندگان و فضايل انساني خانوادهي آنان قرار داشتند؛ به ويژه موقعي که مراسم تشييع شهدا برگزار ميشد، همگان شرکت فعال داشته، از فضاي معنوي آن بهرهمند ميشدند.بسيار ديدهايم يادگاران عزيز جنگ را که بر سوگ از دست دادن جبهه و جنگ سخت ميگريند. گريهي آنان در حسرت خونريزي و خشونت جنگ نيست، بلکه براي از دست رفتن آن فضاي روحاني و معنوي است. بچههاي جنگ در آن فضاي معنوي به تصفيه و تزکيه ميپرداختند و دل خود را به نور حق مصفا ميکردند و به فرمودهي امام راحل(ره) راه صد ساله را يک شبه ميپيمودند؛ بدان گونه که «پير ميکدهي عشق» آن رزمندهي سيزده ساله را رهبر خويش ميخواند و در «نماز عشق خود» به او اقتدا ميکند. اين بُعد از جنگ، يکي از زيباترين ابعاد جنگ است، از اين رو آشنايي با آن و زمينهي ايجاد شناخت آن، نياز مبرم جامعه خصوصاً جوانان است و اين مستلزم عبور از سطح ملموس جنگ و نقب به بطن و حقيقت جنگ است.
6. تحول در صنايع دفاعي کشور
جنگ تحميلي با توجه به نوپايي آن، نتايج بسيار با ارزش و مؤثري به همراه داشت. شرايط جنگي و فوقالعادهي کشور، فشارها و نيازها، يکي از بهترين فرصتها براي رشد صنايع و واحدهاي توليدي کشور محسوب گرديد و باعث شد جوانان متعهد، با خلاقيت و ابتکار دست به فعاليتهاي وسيعي جهت رفع نيازهاي روزمرهي جامعه ـ خصوصاً جنگ تحميلي ـ بزنند، که در اين ميدان مبارزه، با حداقل سرمايه و امکانات دست به نوآوريهاي بزرگي زدند که همين جرقههاي کوچک و ناچيز در اوايل جنگ نضج پيدا کرد و امروز در دوران سازندگي، استمرار آن خلاقيتها را در حرکتهاي کلان اقتصادي و صنعتي به وضوح مشاهده ميکنيم.يکي از مهمترين برکات جنگ، همين ابتکارات و نوآوريها در جنگ بود که باعث شد شعار زيباي نياز ايراني بايد به دست ايراني برطرف گردد، از حالت آرماني به واقعيت تبديل شود و اولين جرقههاي اميد در دل جوانان اين مرز و بوم که «ميتوان به خود متکي بود و کشوري مستقل داشت»، درخشيدن بگيرد.معاملات تسليحاتي در دنياي کنوني، معادلات خاصي دارد؛ به طوري که کشور فروشنده با فروش تسليحات به کشور خريدار، نوعي وابستگي نظامي را به خريدار تحميل ميکند و به گونهاي عمل ميشود که بدون کشور فروشنده، تسليحات بدون استفاده باقي بماند. اگر به روابط تسليحاتي کشورهاي جهان سوم و خصوصاً کشورهاي عربي خليج فارس نگاه کنيم، به وضوح صحت اين مطلب را ميبينيم. تمام اين کشورها با خريد تسليحات، مجبور شدهاند چندين پايگاه نظامي خود را به کشورهاي فروشندهي تسليحات واگذار نمايند.
اين وضعيت و استعمار نو، در ايرانِ پيش از انقلاب نيز حاکم بود و جالب اين که دشمنان انقلاب با همين پيش فرض، بعد از حملهي رژيم بعث عراق به ايران اسلامي، به واسطه خارج شدن وابستگان نظامي خارجي، فکر ميکردند تمام حرکتهاي نظامي ايران راکد خواهد ماند و به زودي جمهوري اسلامي ايران شکست خواهد خورد.به حول و قوهي الهي و رهبري داهيانهي حضرت امام(ره) و با رشادت و خلاقيت جوانان غيور و با ايمان اين کشور، تحولات شگرفي رخ داد. بيشک ميتوان گفت اگر جنگ نبود، و کشور در محاصرهي اقتصادي و سياسي دنيا قرار نميگرفت، اين پيشرفتهاي عظيم تسليحاتي و نظامي در کشور حاصل نميشد.
7. تزکيهي نظام اداري کشور
يکي از برکات جنگ، تزکيه و پالايش نيروهاي ضد انقلاب، به ويژه ستون پنجم، از نظام اداري کشور بود.بدين طريق که چون جنگ خارجي و اقدامات ستون پنجم داخلي به طور همزمان پيش ميرفت، عوامل وابسته به دشمن خارجي، خواه ناخواه دست به اقداماتي زدند که اگر چه باعث خسارتهايي شد، اما موجبات افشاي آنها و تصفيهي ادارات را فراهم کرد.اگر به اقدامات ليبراليسم وابسته در معوق گذاشتن استخدام نيروهاي انقلابي از يک سو، و تعطيلي ادارات به بهانهي پاکسازي از سوي ديگر توجه کنيم، ميتوانيم بفهميم که دشمن در حملهي نظامي خارجي، تا چه ميزان روي اقدامات ستون پنجم خود حساب ميکرد. بروز جنگ، هواداران راستين انقلاب را روي اين نکته بيشتر حساس نمود و به رغم مقاومت ليبرالهاي وابسته، انقلاب را از گزند ستون پنجم حفظ کردند.
8. حضور داوطلبانهي مردم در جبههها
رژيم عراق قصد داشت سه روزه به اهداف نظامي خود برسد. صدام قول داده بود که سه روز پس از شروع حمله، در اهواز سخنراني کند. شواهد چند روز اول جنگ نيز حاکي از احتمال وقوع اين پيش بيني بود، اما اول از همه مردم دلاور خوزستان و ديگر استانهاي مرزي مانع از تحقق اين امر شدند. مردم خوزستان که صدام ماهها تبليغ کرده بود تا به خيال خود، آنها را عليه جمهوري اسلامي بشوراند، دليرانه ايستادند و جنگيدند. سپس نيروهاي مردمي به فرمان امام از سراسر کشور در جبههها حضور يافتند و مانع تجاوز و توسعهطلبي سران حزب بعث شدند.عملياتهاي طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان و ... نبردهايي بود که در آن مردمي بودن جنگ، آشکار شد و حضور آنان همراه با پيروزيهاي بزرگي براي کشور ما همراه بود. احتياجي به آمار و ارقام دال بر حضور خيل عظيم مردم در جبههها نيست. ما شاهد اعزام داوطلبانه و چشمگير مسلماناني معتقد و کار آمد به ميادين جنگ بوديم. آنها جنگ را در بُعد اقتصادي تقويت کردند، و با صبر و استقامت خويش بر مصائب و مشکلات ناشي از جنگ فايق آمدند. حضور مردم در راهپيماييها و مراسم دعا و نيايش، جمعه و جماعات، رزمندگان و مسؤولان ادارهي جنگ را تشويق ميکرد تا با صلابت به دفاع بپردازند. اما انگيزههاي حضور گستردهي مردم در جبهه عبارتند از:
الف. احساس تکليف براي دفاع
يک مسلمان، انجام تکاليفي مثل جهاد را که خداوند برايش مقرر کرده، واجب ميداند و براي اداي آن حاضر است از همه چيز خود بگذرد. مردم ما و رزمندگان، شرکت در جنگ را يک تکليف شرعي، ملي و انقلابي ميدانستند و با امام و رهبرشان همصدا بودند که؛ «ما هدفمان اين است که تکليفمان را عمل کنيم. تکليف ما اين است که از اسلام و ثغور آن صيانت کنيم. کشته شويم تکليف را عمل کرديم، بکشيم هم تکليف را عمل کرديم.» اين انگيزهي قوي مذهبي، نيرويي بود که ملت ما را به عرصهي مصاف با دشمنانش ميکشاند.
ب. دفاع ازموجوديت اسلام و انقلاب اسلامي و حفظ تماميت ارضي کشور
استکبار و ايادياش با تحميل جنگ، نابودي اسلام و موجوديت انقلاب اسلامي را هدف قرار داده بودند. مردم ما که آگاه به اين توطئهي نظامي دشمنان بودند، با حضورشان در جبهه، مانع تحقق آن شدند. از سوي ديگر، آنها مطلع بودند که تا به حال هر جنگي که در کشور ما درگرفته، منجر به تجزيهي بخشي از خاک کشورمان شده است. براي نمونه، طي دو جنگ ايران و روس، شهرها و سرزمينهايي به اندازهي نصف فعلي کشورمان از ايران جدا شد. اما اين بار در جنگ تحميلي عراق عليه ايران با بينش بالاي تاريخي خود، جلوي تجزيهي ايران را گرفتند و تماميت ارضي آن را حفظ کردند.
9. سنجش ظرفيت دفاعي مردم
در هر فرهنگي، ذهنيت خاصي در مردم براي دفاع از ميهن وجود دارد. بيشتر کشورها با برانگيختن احساسات ناسيوناليستي، سعي در بسيج نيروها براي دفاع از کشور دارند. تلاش براي حفظ موجوديت و زنده ماندن، و نيز استفاده از مفاهيمي چون مقابله با اهريمن و ظلمت، راههاي ديگري براي مقابله با تجاوز دشمن است. ولي در جنگ تحميلي، فرهنگهاي خاصي از دفاع به وجود آمد که برآمده از ارزشهاي اسلامي بود. ارزشهايي چون جهاد، شهادتطلبي، پياده کردن حاکميت الهي، نفي سلطهي کافران بر امور مسلمين، ولايتپذيري و ظلمستيزي از جمله عناصر سازندهي اين فرهنگ بود و بنا به فرمودهي پيامبر(ص) که «حب الوطن من الايمان» ميهن دوستي با ايمان همسو ميگردد.اين فرهنگ، قدرت حماسي شگفتآور خود را در جنگ نشان داد و به رغم پشتيباني همهي قدرتهاي جهاني از نيروهاي بعثي، 2800 روز دفاع غرور آفرين خود را پشت سر گذاشت و با سربلندي و پيروزي، تجربهي موفقي در کارنامهي کشور به ثبت رساند، که ازگذشته تا کنون سابقه نداشته است.
10. نيروهاي مردمي عشايري
عشاير، يکي از مهمترين بخشهاي مردمي در جبهههاي جنگ حق عليه باطل هستند. اين مردم غيور و شجاع، همواره نقش خود را در لحظات حساس تاريخ ايفا کردهاند. در حال حاضر نيز نقش خود را به خوبي ايفا ميکنند. بسيج عشايري طوايف ايران در صحنههاي جنگ، با تمام قدرت ادامه داشت. تک تيراندازان هفتاد سالهي عشاير در جنوب و غرب کشور که در پشت سنگرهاي داغ دشت و کوه نشسته بودند، برنوهاي خود را نشانه گرفته، بدون اين که حتي يک تيرشان به خطا رود، خالي سرخ بر پيشاني مزدوران بعثي مينشاندند.مجموعه خصلتهاي عشايري ايلات ايران ـ يعني آزادي، آزادگي، قداکاري و ايثار در راه اسلام ـ هميشه نقشههاي شوم استعمارگران و ايادي آنها را نقش بر آب کرده است. عشاير به عنوان يک رکن قوي در حراست از مرزهاي ايران، بايد همواره مورد توجه باشند، و از همين رو حضرت امام در مورد عشاير فرمودند: «عشاير ذخاير انقلابند.»نيروهاي مردمي در همهي صحنهها ـ از روستا گرفته تا شهرهاي کوچک و بزرگ ـ در کوهها، کويرها و دشتها و همهي صحنههاي نبرد حضور داشته، يار و ياور نيروهاي نظامي بودند.
11. تجارب سياسي
يکي از برکات دفاع مقدس، کسب تجارب سياسي در حوزههاي داخلي و خارجي است.در جريان جنگ تجربه کرديم که ما در دنيا تقريباً تنها هستيم و تنها پشتوانهي ما، نيروهاي مردمي درکشورهاي مسلمان و مردم جهان ميباشند، که به دليل سلطهي رژيمهاي وابسته، دفاع فعال و عملي آنها از انقلاب با مشکلات اساسي روبرو بود. ولي به رغم اين مشکلات، نيروهاي مردمي ملل منطقه کمک کردند.يکي ديگر از تجارب سياسي ما، ضرورت سازماندهي و تشکيلات بود. به هنگام حملهي غافلگيرانه دشمن به 800 کيلومتر از مرزهاي جنوب و غرب، ضرورت ايجاد سازماندهي و تشکيلات قوي نظامي و مردمي متناسب با ويژگيهاي انقلاب اسلامي مشخص شد.ضرورت فعال شدن سياست خارجي در زمان جنگ براي توسعهي منابع قدرت انقلاب و به کار گرفتن امکانات در خارج از کشور، يکي ديگر از تجارب انقلاب اسلامي بود؛ به طوري که اتخاذ ديپلماسي تماس با کشورهاي برادر، دوست و حتي غير متخاصم، يکي از حرکتهاي وزارت خارجهي جمهوري اسلامي را تشکيل ميداد.هماهنگي رسانههاي گروهي با جنگ و ضرورت گزارش اخبار جنگ از کانال مشخص و مورد تأييد شوراي عالي دفاع، يکي ديگر از تجارب سياسي حاصل از جنگ بود.تجربهي ديگر ما، مبارزهي فعال با ضد انقلاب داخلي توأم با نبرد گسترده عليه تجاوز خارجي بود. در شرايطي که صدام امريکايي به ايران انقلابي تجاوز کرده بود، کليهي گروههاي وابسته در کردستان، ديگر نميتوانستند انگيزهاي براي مقابله با حاکميت انقلابي مردم و انقلاب اسلامي داشته باشند.
12. تجارب اقتصادي
يکي از برکات اقتصادي جنگ، شناخت و معنويتگرايي در بخش مايحتاج عمومي بود.مديريت انقلاب اسلامي با تکيه بر معنويت انقلاب، ميتوانست زمينهي مساعدي براي حرکتهاي بنيادي در ابعاد مختلف مورد نياز خود به دست آورد. براي مثال، يکي از سنتهاي مردم ايران به دليل تهاجمات مکرر بيگانگان و ايجاد قحطي در مراحل خاص تاريخي، سنت ذخيره سازي بود. اين سنت در شرايط جنگي ميتوانست ضربهي کاري بر اقتصاد انقلاب در شرايط جنگ بزند؛ چرا که با هجوم مردم و خريد گستردهي کالاهاي ضروري و مورد نياز، قحطي مصنوعي رخ ميداد. امّا معنويتگرايي مردم به عنوان يکي از اساسيترين ويژگيهاي انقلاب ما، مانع از ضربهپذيري اقتصاد انقلاب خصوصاً در زمان جنگ شد. هر چند که قشر رفاهطلب جامعهي ما دست از ذخيرهي مواد اوليه و مورد نياز نکشيدند، ولي اکثريت مردم مسلمان ما مراعات شرايط سخت آن روز را ميکردند.اساساً در جنگهاي گستردهي نظامي، آنقدر فشارهاي اقتصادي و تورم شديد است که نارضايتيهاي عمومي موجب تغيير مکرر دولتها ميشود. اين بود که توزيع عادلانهي کالاهاي ضروري و مورد نياز عامهي مردم، يکي از مهمترين تجارب اقتصادي ما در شرايط جنگي بود. بر اين اساس بود که کالاهايي مانند بنزين، شکر و قند، برنج، روغن و ديگر کالاهاي ضروري و اساسي بر اساس سيستمهاي خاصي سهميه بندي شد. سومين تجربهي اقتصادي حاصل از جنگ، ذخيرهي مواد اوليه و ضروري زندگي عامهي مردم توسط بخشهاي مسؤول بود؛ چرا که جنگ دراز مدت و مردمي ما نياز مبرمي به اين ذخيره سازي داشت؛ به طوريکه اگر مواد اوليه و ضروري زندگي عامهي مردم براي سالهايي که مردم در جنگ به سر ميبرند، به اندازهي کافي ذخيره نشود، امکان مقاومت نيروهاي مردمي درجنگ فرسايشي و در دراز مدت از بين ميرود. اين است که براي حفظ موجوديت استقلال انقلاب، ضروري بود که مديريت انقلاب قدرت ذخيرهي کالاهاي مورد نياز و ضروري مردم و جنگ را تا چند سال بالا ببرد. با توجه به احتمال قوي بمباران منابع و تأسيسات اقتصادي از جمله منابع نفت، ميبايست ضربهپذيري قدرت اقتصادي انقلاب در اين زمينه کاهش مييافت، از اين رو نياز به اين حرکت انقلابي در زمان جنگ بسيار ملموس شد؛ به خصوص هنگامي که توليدات نفت ما به چيزي کمتر از سيصد هزار بشکه در روز رسيد. بنابر اين، لازم بود منابع توليد درآمد خود را توسعه بخشيده، بودجهي انقلاب را از وابستگي شديد به نفت رها کنيم.بر اين اساس بود که شهيد رجايي اعلام نمود: «ما نفت را براي سوزاندن و استفادههاي مادي نميخواهيم، بلکه از آن در جهت مبارزه با امپرياليسم استفاده خواهيم کرد؛ چرا که از نفت هم به عنوان سلاح ميشود استفاده کرد.»آن شهيد بزرگوار در جايي ديگر ميگويد: «من اميدوارم که هر يک پيچي که در نبودن درآمد نفت ساخته ميشود، به اندازهي يک کارخانهي ذوب آهن در ساختن مردم کشور ما نقش داشته باشد.» اگر انقلاب اسلامي و نيروهاي مردمي ما بتوانند با مصرف کمتر و توليد بيشتر، بودجهي خود را از وابستگي به نفت نجات دهند، با عدم صدور نفت ميتوانند ضربهاي اساسي به اقتصاد غرب وارد آورند، و حرکتي اساسي در جهت بهبود اقتصاد مريض به ارث مانده بنمايند.
يکي ديگر از تجارب اقتصادي حاصل از جنگ «سياست صرفهجويي در تمام زمينهها بود». صرفه جويي و جلوگيري از خرجهاي غير ضروري، زمينهي مساعدتري براي مقاومت نيروهاي خودي در عرصهي اقتصادي با دشمن فراهم ميکرد. سياست صرفهجويي دولت در شرايط جنگ، توانست ميلياردها تومان به بودجهي کشور کمک کند و کسري بودجه را تا حدودي کنترل نمايد.جلوگيري از ورود کالاهاي غير ضروري و مصرفي و لوکس و کنترل ذخيرههاي ارزي کشور و توسعهي منابع درآمد دولت از طريق مالياتها و توليدات و صادرت، از جملهي آنها بود.
يکي ديگر از تجارب اقتصادي حاصل از جنگ، اتکا به قدرت مالي مردم در تمامي ابعاد مورد نياز بود. از آن جا که جنگ، امکانات يک انقلاب را به طور وسيعي ميبلعد، براي مقاومت و پيروزي، انقلاب نياز به تکيه گاه قوي مالي دارد، و از آن جايي که يکي از ويژگيهاي انقلاب اسلامي، «مردمي» بودن آن است، ضرورت حضور فعال مردم در جريان جنگ در جبهه و پشت جبهه شديداً مطرح شد. تکيه بر کمکهاي مردمي، چه به صورت نقدي ـ در حسابهاي مشخص شده و صندوقهاي سيار کمک به جبهه در نمازهاي جمعه و اماکن عمومي ـ و چه به صورت جنس و تدارک جنگي، يکي ديگر از تجارب اقتصادي حاصل از جنگ بود.در جريان جنگ، جمعآوري و هدايت کمکهاي مردمي به صورت جالبي تکامل پيدا کرده، از هرز رفتن کمکهاي جنسي مردم کاملاً جلوگيري شد. اگر صدام با گرفتن متجاوز از 60 ميليارد دلار از رژيمهاي مرتجع منطقه، نيازهاي مالي اقتصاد وابستهي خويش را تأمين کرد، انقلاب اسلامي با تکيهي وسيع بر کمکهاي مردمي، توانست منبع قوي مالي تدارکاتي را براي نبرد دراز مدت و مردمي خويش فراهم نمايد.
13. تجارب نظامي
تجاوز رژيم امريکايي صدام به مرزهاي جمهوري اسلامي، با انگيزهي نابودي انقلاب اسلامي در منطقهي حساس خاورميانه، زمينهي مساعد را براي انسجام و آبديده شدن نيروهاي نظامي ما فراهم کرد. اولين تجربهي ما در اين درگيري گستردهي نظامي، لزوم هماهنگي بين کليهي نيروهاي نظامي بود. حرکت بر اساس اين تجربه، موجب موفقيتهاي بيشتر نظامي ميشد؛ به طوري که متناسب با ميزان هماهنگي نيروهاي نظامي، پيروزيهاي نظامي افزايش مييافت.يکي ديگر از تجارب ما، تکيه بر قدرت «ايمان» در نبرد با صدام بود. اساساً در پيروزي عمليات نظامي، عامل انساني در ميان ساير عوامل ـ يعني قدرت آتش و قدرت تحرک واحدهاي عملياتي ـ نقش محوري داشت؛ خصوصاً که حاکميت ايمان مذهبي بر نيروهاي انساني موجب آن چنان قدرتي ميشود که قدرت سلاح را از محوريت ساقط ميکند. بر اين اساس بود که در عمل، بسيج گستردهي نيروهاي مردمي و تسليح و تشکيل آنها براي تداوم يک جنگ طولاني و فرسايشي به کار گرفته شد، و اين مهمترين تجربهي پيروزمند جنگ بود. از تجارب نظامي ديگر ما، آموزش در حين عمليات، جذب نيرو در جريان نبرد، و شناسايي کادرهاي مردمي و ارتقاي آنها و کادر سازي در حين عمليات پي در پي و طولاني ما بود.تکوين مهندسي رزمي در جريان نبرد و مشخص شدن ضرورتهاي آن و بهکار گرفتن تجارب کسب شده در حين عمليات و در عمليات بعدي، يکي ديگر از تجارب حاصل از جنگ بود. تجارب دقيق و ظريف ما در جنگ، توانست پيروزيهاي مراحل بعدي عمليات ما را بسيار آسان کند.اميدواريم که رزمندگان اسلامي در سپاه و ارتش و بسيج و ساير نيروهاي نظامي و مردمي، تجارب حاصل از جنگ را خصوصاً در مسايل نظامي، جمعآوري و تدوين کنند، تا بتوان اين دستاوردهاي گرانقدر را در واحدهاي آموزشي و تشکّلهاي نظامي بهکار گرفت.
14. تجارب فرهنگي
مهمترين تجارب فرهنگي در دوران دفاع مقدس، مهار فرهنگ سرمايهداري و رفاهطلبي و ترويج فرهنگ زهد و سادهزيستي بود؛ چرا که بستر فرهنگي مبارزه با دشمن بر اساس تعاليم اسلام، زهد و قناعت و سادهزيستي است. امام راحل(ره) نيز به شدت مراقب نفوذ تفکر سرمايهداري در بدنهي نظام و دفاع مقدس بودند، که در تعبيري زيبا فرمودند: «آنان که رفاهطلبي با مبارزه را قابل جمع ميدانند، آب در هاون ميکوبند و با الفباي مبارزه بيگانهاند.» افسوس که بعد از دفاع مقدس اين فرهنگ زيبا که ميتوانست بستر سازندگي کشور هم باشد، مورد آماج دنياخواهي سرمايهداران و مديران رفاهطلب قرار گرفت و اکنون کمتر اثري از آن در ميان برخي مسئولان باقي است.
15. تحکيم وحدت ملي
از برکات مهم دفاع مقدس، تحکيم وحدت ملي بين آحاد ملت به ويژه گروهها و احزاب سياسي کشور بود؛ به طوريکه همگان منافع حزبي و صنفي خود را در خدمت مصالح نظام و امنيت کشور قرار داده بودند.آن چه که توانست به انقلاب اسلامي ما مصونيت لازم را ببخشد، برکات و اثرات مثبت جنگ تحميلي بود، که خداوند در سايهي رهبري حکيمانه و خردمندانهي امام(ره) به مردم ايران ارزاني داشت و درحقيقت، هشت سال جنگ حق، بيمهاي بودکه بايد پرداخت ميشد تا انقلاب اسلامي در مسير اسلام ناب محمدي پايدار بماند و الحق خون بهاي تمامي شهداي جنگ تحميلي، تداوم و استمرار حرکت اصيل انقلاب اسلامي بود؛ چنان که امام(ره) در خصوص جنگ ميفرمايند: «هر روز ما در جنگ برکتي داشتهايم که در همهي صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نمودهايم؛ ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم؛ ما در جنگ پرده از چهرهي تزوير جهان خواران کنار زديم؛ ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختيم؛ ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستيم؛ ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محکم کرديم؛ ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يکايک مردممان بارور کرديم؛ ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم که عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه کرد؛ و از همهي اينها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابي، در پرتو جنگ تحقق يافت.»
16. رسوايي ليبرالها و منافقين
يکي از خطرهايي که به طور جدي، انقلاب اسلامي را تهديد ميکرد، افتادن انقلاب به دام ليبرالها بود؛ چنان که امام(ره) ميفرمايند: «من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي، همچون گذشته اعتراف ميکنم که بعضي تصميمات اول انقلاب، در سپردن پستها و امور مهم کشور به گروهي که عقيدهي خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشتهاند، اشتباهي بوده است که تلخي آثار آن به راحتي از ميان نميرود... و الان هم سخت معتقدم که آنان به چيزي کمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و حرکت به سوي امريکاي جهانخوار، قناعت نميکنند... و ما هنوز چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروهها و ليبرالها ميخوريم.»در اين مسير، ميبينيم که يکي از برکتهاي جنگ تحميلي، سپردن نقش اصلي نظام در تصميم گيريها به دست نيروهاي انقلابي است و اين جنگ تحميلي است که ليبرالها و مرفهان بيدرد را رسوا ميسازد؛ همان گونه که در صدر اسلام نيز رسوا ساخت.خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «و آنگاه که سورهاي نازل شود که به خداي يگانه ايمان آوريد و درکنار پيامبر جهاد کنيد، ثروتمندان و مرفهان از تو اجازه ميخواهند و ميگويند، بگذار ما با نشستگان بمانيم. راضي شدهاند که با پيران وامانده باشند و بر قلبهايشان مهر زده شده تا (حقايق را) درک نکنند.»
بر ملا شدن چهرهي واقعي منافقين
از ديگر برکات جنگ، بر ملا شدن چهرهي واقعي منافقين بود؛ به طوري که با کنار کشيدن گروههاي سياسي عمدتاً چپگرا از صحنههاي نبرد، آن هم با دلايل و توجيهات بياساس، مردم پي به ماهيت منحرف اين گروهها بردند؛ همچنان که پيش از اين و در صدر اسلام، چهرهي پليد منافقين داخلي، نظير دار و دستهي «عبدالله ابن ابي» و يهوديان «بني قريظه» مشخص گرديده بود.خداوند ميفرمايد: «آنچه در روز تلاقي دو گروه به شما رسيد، به اذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم کند و آنان را که نفاق ورزيدند نيز بشناساند. به آنها گفته شد بياييد و در راه خدا بجنگيد و يا دفاع کنيد؛ گفتند: اگر جنگ ميدانستيم، از شما پيروي ميکرديم. آنان امروز به کفر از ايمان نزديکترند. با دهانهايشان چيزهايي ميگويند که در قلبهايشان نيست و خدا به آن چه کتمان ميکنند، آگاهتر است.»
17. آزمون روشنفکري
جنگ، عرصهي امتحاني سخت را براي جريان روشنفکري ايران فراهم نمود، تا آيندگان با مرور بر کارنامهي برخورد جريان روشنفکري با دفاع مقدس، بيماري روشنفکري در ايران را دريابند و هرگز به دام آن گرفتار نشوند.مخاطب ما، روشنفکري که نخواهد در سنت روشنفکري خويش تجديد نظر نمايد، نيست، بلکه مخاطب ما آيندگان هستند و نيز به اصطلاح روشنفکراني که جرأت و ارادهي نقد ديدگاههاي خويش را داشته باشند. روشنفکري در ايران هرگز اصيل و ريشهدار نبوده است. جريان روشنفکري در ايران همزاد غربزدگي بوده است؛ چرا که در بستر انديشه و تفکر غرب تولد يافت. روشنفکري در ايران بيش از آنکه جريان اصيل و ريشهدار باشد، جريان مقلد به شمار ميرود. روشنفکر؛ تقليدکورکورانه، مردمگريزي و سنتستيزي را ويژگي ذاتي روشنفکري ميداند. دردها، دغدغهها و آرزوهاي روشنفکر نيز از جنس ديگر است. روشنفکر غربي از واقعيات به دور بوده و با توهمات خويش مأنوس ميباشد. او هرگز در ميان تودهي مردم راه پيدا نکرد و تودهي مردم نيز هرگز از روشنفکر بيمار پيروي ننمود. هر چند اين واقعيت در انقلاب ظهور يافت، اما هشت سال دفاع مقدس، غبار هر گونه شک و ترديد را در اين باره بر طرف نمود. روشنفکر اگر در انقلاب حرف مردم را با شگفتي و ناباورانه به نفع خويش تفسير ميکرد، در جنگ به گوشهاي خزيد و مردمستيزي خويش را آشکار نمود. جنگ، تجليگاه ارزشهاي انقلاب بود و از همين رو به خوبي ثابت نمود که دردهاي روشنفکر در انقلاب، دردهاي ديگري بود و راه روشنفکر از راه مردم از همان ابتدا جدا بود. اي کاش دغدغهي روشنفکر، درد مردم بود، که در آن صورت ميگفتيم در شناخت درد مردم دچار بيراهه شدهاند، اما چه کنيم که روشنفکر بيمار روش خود را بر دشمني با دين، سنتها و اعتقادات مردم بنا نموده است. روشنفکر در هشت سال دفاع مقدس، نهتنها به زبان نيز مردم را همراهي و ياري نکرد، بلکه گاه زبان به ملامت و شکايت نيز ميگشود؛ حتي آنان که دايم خود را دردمند وطن و ايران نشان ميدادند، در آزمون تاريخي دفاع مقدس مردود شدند. در اصل، آن چه در جنگ تحميلي هدف هجوم قرار گرفته بود، دين و انقلاب برخاسته از آن بود و ملت نيز نه فقط به قصد دفاع از ميهن، بلکه آگاه از قصد و نيت دشمن، به دفاع از اعتقاد و دين خويش بهپا خاسته بود؛ چيزي که روشنفکر با آن ميانهي خوبي نداشت.بيماري جريان روشنفکري در ايران که همان غربزدگي ناشي از خودباختگي بوده است، بيارتباط با خسارت فرهنگي ناشي از شکست در جنگهاي دويست سالهي اخير که پيشتر به آن اشاره شد، نيست. مقاومت و پيروزي افتخارآميز ملت ايران در دفاع مقدس، ميتواند خسارت آن شکستها را جبران کند و خودباختگي را به خودباوري تبديل نمايد و روشنفکر رميده از مردم را به آغوش ملت برگرداند.
18. تأثير در نگرشهاي علمي و پژوهشي دانشگاهها و مراکز عالي کشور
تحول در حوزهي صنايع دفاعي، اين باور را در مراکز دانشگاهي و علمي ـ پژوهشي کشور به وجود آورد که خواستن توانستن است. همچنين مقابله با اتکاي به بيگانه در امر فناوريهاي جديد و درک فرايند رشد فناوري توسط متخصصان و نخبگان داخلي، استقلال علمي در دانشگاهها را رقم زد، و همگان ميدانند که اين استقلال مرهون فرهنگ خودباوري بود که در انديشهي رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس تجلي کرد.از انصاف به دور است اگر دستيابي به سلولهاي بنيادي و دانش هستهاي توسط پژوهشگران و انديشمندان ايراني را متأثر از فرهنگ خودباوري و خلاقيت دوران دفاع مقدس ندانيم؛ چنان که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين حقيقت اشاره فرمودهاند.
19. آزمون کارآمدي نظام جمهوري اسلامي
هنوز مدت زيادي از پيروزي انقلاب سپري نشده بود و نظام ديني نخستين تجربههاي خود را پشتسر ميگذاشت که جنگ به عنوان پديدهاي فراگير، خود را در ابعاد وسيع سياسي، فرهنگي و اجتماعي بر جامعه تحميل نمود و زمينهي آزموني سخت را براي کارآمدي نظام نوپاي جمهوري اسلامي فراهم آورد. به چالش کشاندن نظام جمهوري اسلامي از آغاز پيروزي انقلاب، همواره هدف قدرتهاي استکباري بود؛ چرا که انقلاب در ايران و گسترش آن در منطقه، منافع آنان را به خطر افکنده بود و آنان در پيگيري اين هدف شوم، به تأثير مخرب جنگ اميد زيادي داشتند. جنگ در حالي آغاز شد که مشکلات اقتصادي و محروميتها، نزاعهاي سياسي، کارشکني گروهکها، ترور و خرابکاري، کمبود نيروي انقلابي و متخصص، و تحريک قوميتها، نظام را رنج ميداد و انقلاب را تهديد ميکرد.
با مروري بر حوادث و رويدادهاي آن زمان، در مييابيم که همان عواملي که در پيروزي انقلاب نقش ايفا نمودند، همانها نيز بزرگترين سهم را در حفظ انقلاب و نجات آن در شرايط بحراني بعد از پيروزي داشتند: «اسلام، مردم، امام(ره)». ايمان مردم، بار ديگر به منزلهي«سيمان اجتماعي» فراتر از روحيههاي تفرقهانگيز برخاسته از تفاوتهاي زباني، نژادي و مذهبي، مردم را به يکديگر پيوند داد و از آنان جمعيتي واحد ساخت. آن چه ايران را نجات داد، نه «ايران» و نه «زبان»، بلکه «اسلام» بود. اين نکته در طول دوران دفاع مقدس بروز و ظهور کامل يافت. در اين مورد وصيتنامههاي شهدا به عنوان اسنادي تاريخي و ارزشمند، هيچ جاي شک و ترديد باقي نميگذارد.حضور مستمر و پرقوت مردم در همهي عرصههاي سخت، حکايت از اين واقعيت دارد که بزرگترين پشتوانه براي دولتها مردم هستند.پشتيباني بيدريغ مردم از مسؤولان، از آن جهت بود که مسؤولان از متن مردم برخاسته بودند و خود را خدمتگزار آنان دانسته، تعهد و صداقت خويش را به اثبات رساندند و موجبات اعتماد مردم را فراهم نمودند. بدون همکاري مردم با مسؤولان، گذشتن از بحرانهاي سخت اقتصادي، با وجود هزينههاي سنگين جنگ تحميلي و تحريمهاي اقتصادي، ممکن نبود. البته بودند کساني که با سوء استفاده از وضعيت اقتصادي دوران جنگ، ثروتهاي هنگفت و نامشروعي کسب کردند، امّا تودهي مردم با درک وضعيت سخت جنگ، به وسيلهي کاهش چشمگير مصرف و گرايش به قناعت و صرفه جويي، در رفع موانع و مشکلات، با مسؤولان همکاري نمودند.
نقش مردم، تنها محدود به پشت جبهه نبود، بلکه اصولاً نيروهاي مسلح بدون استفاده از نيروهاي داوطلب مردمي نميتوانستند جنگ را اداره نمايند. در همان ماههاي ابتداي جنگ، ناکارآمدي روشهاي متداول وکلاسيک جنگ به اثبات رسيد و ايران تنها زماني از بن بست خارج شد که خيل عظيم نيروهاي مردمي وارد صحنه شدند و طرحهاي نو، ابتکارات و خلاقيتهاي آنها در عرصهي نبرد اجازهي اجرا يافت.
نقش رهبري در روند تحولات و ادارهي جنگ
در مورد نقش رهبري در روند تحولات و ادارهي جنگ، بايد توجه داشت که ضروري است از يک سو ويژگيهاي شخصي حضرت امام(ره) مورد توجه قرار گيرد و از سوي ديگر شخصيت حقوقي وليّ فقيه و نقش مؤثر آن در رفع مشکلات در نظر گرفته شود. از جهت شخصيتي، حضرت امام(ره) داراي ويژگيهاي منحصر به فرد و بينظيري بودند. جدا از جنبهي علمي، شجاعت و بيباکي، توان بالا در ايجاد وحدت و همدلي بين نيروها و مردم سالاري ديني و سربلندي، اين الگوي نوين را در اداره جامعه به اثبات رساند. بيترديد مطالعه و بررسي نحوهي اداره و رفع معضلات جامعه در آن دوران، ميتواند الهامبخش مديران و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي باشد.
20. تأثير در حوزهي هنر و ادبيات
آموزههاي حماسي به ويژه اخلاق و سيرهي رزمندگان، تأثيري مستقيم در حوزهي هنر و ادبيات کشور داشته است و به جرأت ميتوان گفت که ادبيات حماسي ـ عرفاني در اين دوره تولدي دوباره يافت، و حتي فضاي ذهني هنرمندان و فيلمنامهنويسان را تحت تأثير و تصرف خود در آورد. اگر چه هنر کلاسيک و آکادميک در هماهنگي خود با ادبيات دفاع مقدس بسيارکند حرکت ميکرد، اما هنرمنداني که فارغ از معيارهاي کلاسيک به خلق سوژههاي ادبي و هنري دست زدند، به خوبي درخشيدند. ادبيات مقاومت، شاخهاي از فرهنگ و هنر جنگ است. شعر، داستانکوتاه، رمان، خاطره و فرهنگ جبهه، همه بخشهايي از ادبيات جنگ هستند. اين نوع ادبيات از جنبههاي گوناگون قابل بررسي است. شايد نخستين محور به لحاظ ترتيب منطقي، تبيين مفهوم يا تعريف آن باشد.عدهاي ممکن است آن را ادبيات جبهه و جنگ، يعني ادبيات حماسي صرف تلقي کنند، يا ممکن است گروهي ديگر هويت وجودي چنين مقولهاي را در عرصهي ادبيات منکر شوند و با بياعتنايي از کنار آن بگذرند، ولي واقعيت اين است که ادبيات مقاومت همزمان با شروع جنگ تحميلي پا به عرصهي وجود نهاد و برخاسته از فضاي معنوي و حماسي ويژهي جبههها و نيز شرايط حاکم بر جامعه بود، که در آن، بخشي از افکار، اعتقادات، روابط و عاداتي که در جبههها وجود داشت، تجلي پيدا کرد. اين ادبيات در عرصهي گفتار (زبان)، «نوشتار» (قلم) و رفتار به عنوان فرهنگ عمومي جبههها، نشان دهندهي قسمت اعظم رفتار و محتويات ذهني، روحيه و افق فکري، و ذوق و سليقهي رزمندگان جبههها در طول ساليان دفاع مقدس است.خاستگاه ادبيات جنگ؛ زمينههاي روانشناختي، جامعهشناختي و معرفتي بودند که به گونهاي در جنگ شکل گرفته و ريشه يافتند. اين که چرا در دورهي جنگ، نويسندگان و پديدآورندگان آثار ادبي به آفرينش اين گونه آثار روي آوردند، نکتهاي است که با نگاهي به شخصيت انساني افراد، که متأثر از محيط پيرامون آنان است، ميتوان آن را دريافت. جنگ با همهي تحولات و جنبههاي گوناگون و تأثيرگذاريهايش، طبعاً زمينهي مناسبي براي نگاه نوين صاحبان انديشه و ذوق و استعداد ادبي فراهم کرده بود.خاطرههاي رزمندگان، اولين و مهمترين آثار مربوط به ادبيات مقاومت را تشکيل ميدهد. همچنين شاعران بسياري در مورد جبههي جنگ و رزمندگان و مسايل متعدد مربوط به جنگ شعر سرودند و داستان نويسان نيز بر مبناي زمينههاي واقعي و پيش فرضهاي ذهني خود به خلق آثار کوتاه و بلند پرداختند.سينماي جنگ، تکميل کنندهي ادبيات جنگ در کشورمان شد، که به سينما و هنر دفاع مقدس شهرت يافت. در سينما، نمايش و موسيقي دوران جنگ، از ارزشهايي که جنگ مدافع آنها بود، دفاع و پشتيباني ميشد؛ ارزشهايي که درون مايهي جنگ را تشکيل ميدادند.
در حالتهاي عادي معمولاً افراد رفتارهاي معمولي و مشخص از خود نشان ميدهند و مردم همانند افرادي که در حال دوچرخه سواري هستند، وضعيت خودشان را به خوبي درک نميکنند، ولي وقتي بخواهند بايستند و فکر کنند، آن وقت متوجه شرايط موقعيت و محيط پيرامون خود ميشوند، اما در دورهي تحولات چشمگير مانند انقلاب و جنگ، امکان کالبد شکافي برخي از مسايل و رويدادهاي ويژه فراهم ميشود. سينماگران و هنرمندان در دوران جنگ احساس وظيفه و تکليف ميکردند و تلاش مينمودند که با امکانات موجود، جنگ و آثار آن را براي مردم و نسل آينده نشان داده و باقي بگذارند.
جنگ تحميلي با وجود اين که مردم ايران را از يک دورهي حساس بازسازي محروم کرد و ضربههاي اقتصادي، اجتماعي و انساني فراواني بر کشور وارد نمود و نيروهاي بسياري را از تلاش براي سازندگي بازداشت، اما دستاوردهاي بزرگي در عرصههاي اجتماعي، فرهنگي و هنري به همراه آورد که در موقعيتهاي عادي، بيترديد اين عرصهها ناپيموده باقي ميماند.به طور کلي بايد گفت که نتايج ارزشمند و تجربههاي خوبي از جنگ به دست آمده است. چون از نقطه آغاز شروع تا پايان جنگ، مضامين بکر و سوژههاي دست نخورده براي ثبت و ضبط خالقان آثار هنري وجود داشته است. جنگ تحميلي به لحاظ تفاوتهاي انکارناپذيرش با ساير جنگها و ويژگيهاي منحصر به فردي که داشت، توانست از اين موقعيت بيشتر بهرهمند شود. برآورد دستاوردهاي هنري در جنگ، گر چه همانند ديگر پيامدهاي جنگ نسبي است، اما اين دستاوردها قابل تعميم و گسترش است و ميتوان با مطالعهي دقيق و نگاهي جامعه شناختي، به شناخت بيشتري در اين زمينه دست يافت.
21. تکامل سازمان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
شکي نيست که امروز مسلمانان در شرايطي زندگي ميکنند که قدرتهاي بزرگ از طريق اعمال تجاوزکارانه و سلطهگري بر آنها حکومت مينمايند. آنها سعي دارند با ترويج زندگاني مادي و حيواني در جوامع وابسته، مردم را تخدير کرده، به هر نحو ممکن منافع نامشروع خود را تأمين نمايند. از اينرو جامعهي اسلامي که نميبايست به کسي ظلم کند و يا زير بار ظلم کسي برود، ميبايد قدرت کافي براي دفاع از خود داشته باشد؛ چنانچه قرآن کريم ميفرمايد: «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدّو الله و عدوّکم»اين آيه در واقع فلسفهي وجودي نيروهاي نظامي را به صورتي کلي و زيبا بيان ميکند. در حاليکه «عدوّکم و عدّو الله» وجود دارد، نيروهاي نظامي اسلام بايد در نهايت قدرت و کفايت آمادهي مقابله و نبرد مقدس خود باشند.
اما متأسفانه چنان که ذکر شد، اکثريت جوامع اسلامي اين مسألهاي مهم را فراموش کرده، دولتهاي آنان در خدمت استکبار جهاني در آمده است. در حال حاضر تنها در ايران است که نيروهاي نظامي داراي ايمان و عقيدهي درست بوده، به طور مستقل و در جهت مواضع اسلام و منافع کشور عمل کرده و تن به فرمان هيچ سلطهجوي مستکبري نسپردهاند. بعد از انقلاب اسلامي، رژيم شاهنشاهي تبديل به جمهوري اسلامي گرديد و بدين ترتيب، ايدئولوژي مقدس اسلام جاي خود را در همه جا باز کرد. مردم که خود عاشقانه به سوي اسلامي کردن کشور گام برداشته بودند، نميتوانستند ارزشهاي قبلي را پذيرا باشند. از اين رو تحولات معنوي در همهي ابعاد به وجود آمد. در ارتش نيز عامل جديدي چهره نشان داد و آن عنصر عقيده و مکتب بود، که هم در داخل اقشار ارتش و هم در نيروهاي مؤمن و مخلص و جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ديده ميشد. سپاه پاسداران که نهادي جوشيده از متن انقلاب و نيازها و ضرورتهاي آن بود، در ابتدا تجربيات لازم رزمي را نداشت. البته ارتش هم که داراي تجربيات کلاسيک بود، در عمل توان کافي براي مقابله با صداميان نداشت. با شروع جنگ تحميلي بود که سپاه و ارتش توانستند در جبهه مراحل تکاملي خود را طي کنند، و بدون هيچ ترديدي همکاري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش نقش بسيار والايي در تحصيل پيروزمنديهاي رزمندگان داشت. اين رزمندگان توانستند با پايمردي و ايثار خون و جان خود، کليهي جبههها را از حالت انفعالي و تدافعي اوليه خارج ساخته، ابتکار عمل را در دست گيرند.
22. خلق زيباييها و نمودار شدن قدرت دين
اگر چه جنگ، ظاهري زشت و هراسناک دارد، اما کيمياگراني در هشت سال دفاع مقدس پيدا شدند که صحنههايي زيبا آفريدند و همانند سفير کربلا که در پاسخ عبيدالله بن زياد فرمود: «ما رأيت الا جميلاً» از مرگ و خون، زيبايي خلق نموده و ميدان مرگ را به همايش دعا و نيايش با پروردگار تبديل نمودند و اسرار قرآن و ادعيهي معصومين(عليهم السلام) را بر دلهاي پاک و مستعد حقيقت گشودند.
تا پيش از دفاع مقدس، هر دو اردوگاه کمونيسم و امپرياليسم براي مردم دنيا جا انداخته بودند که «دين، افيون تودهها است» ـ و امروز هم کساني آن را نشخوار ميکنند ـ اما از زيباييهاي جنگ تحميلي آن بودکه قدرت «دين» را در تقويت عزم عمومي براي دفاع از وطن به رخ جهانيان کشيد و دنيا فهميد که با الله اکبر و يا زهرا(س) و يا حسين(ع) ميتوان معجزه کرد.ما به خوبي به ياد داريم در آغاز جنگ نابرابر عليه ايران اسلامي، يک روزنامهي چاپ پاريس به طعنه نوشت: «ايرانيها، معتقد به معجزه هستند؛ مگر معجزهاي سراغ ايرانيان بيايد و آنان را از اين مهلکه نجات دهد.» همچنين روزنامهي ديگري در اروپا نوشت: «همچنان که خورشيد در حرکت است، نيروهاي عراقي نيز در حرکتند و هيچ چيز مانع حرکت آنان نميشود.»در اين سوي مرز نيز بسياري از کساني که اين روزها طلبکارانه به ميدان آمدهاند و ميخواهند ارزشهاي دوران دفاع مقدس را به موزه بسپارند، همان آيههاي يأس را تکرار ميکردند، اما همه ديدند که واقعاً «دين» معجزه کرد و ايراني سلحشور را چنان برانگيخت که باعث حيرت جهانيان گرديد.نمودار شدن قدرت دين به عنوان عامل اصلي حفظ عزت و اقتدار ملي، از ديگر زيباييهاي جنگ شد. پاسداشت اين زيبايي، حتي اگر جز به مليت نينديشيم، ضروري مينمايد. رزمندگان و ايثارگران و در رأس آنها شهيدان آن دوران، از جمله زيباييهاي دفاع مقدس به شمار ميآيند.
صد افسوس که بعضي از ما با دستان خويش در حال تخريب آن گذشتهي پر افتخار هستيم و ناخواسته به دام کساني افتادهايم که دوران پرافتخار دفاع مقدس را براي مردم ايران از بيافتخارترين دورههاي زندگي آنها ميدانند؛ و برخلاف وصيتنامهي امام راحل، پيشکسوتان شهادت و خون، نه در پيچ و خم زندگي روزمره که زير چرخهاي خودخواهيهاي گروهي و دعواهاي بياساس سياسي به فراموشي سپرده ميشوند و بر اساس پيش بيني تاريخي امام(ره)، در معرض سؤالند که چرا مرگ بر امريکا گفتيد؟ چرا با صدام جنگيديد؟!
بر اين اساس، صورت جنگ هشت ساله و دفاع مقدس ما بر خلاف همهي جنگهاي دنيا، نه به رنگ سياه و ويراني، بلکه به رنگهاي زيباي حقيقت، انسان دوستي، صداقت، ايثار، عشق، وفا، شجاعت و در يک کلام «رنگ خدا» است و حذف «رنگ خدا» از زندگي ايراني مسلمان، يعني پايان همه چيز.
ياد ياران پر از خاطره خاموش مباد
نامشان از دل ما و تو فراموش مباد
23. تکرار عاشورا و تجلي شهادت
کساني که عاشق کربلا و حماسهي عاشورا بودند، به وضوح تکرار عاشورا و کربلاي حسيني را در دوران دفاع مقدس مشاهده نمودند. به تعبير امام راحل(ره)، جنگ ما تکرار عاشورا بود. همهي مفاهيم حماسي عاشورا در رزم و حماسهي سلحشوران تفسير شده بود و رمز و راز شهادت بر قلوب جوانان عاشق گشوده گشت؛ به طوري که براي ملاقات با خدا و شهيدان کربلا سر از پا نميشناختند.«شهادت» در کنار تأثير عظيم فرهنگي، معنوي، سياسي و ...، داراي اثرات ارزشمند اجتماعي نيز ميباشد. جامعهي بشري براي مبارزه با شياطين و قرار گرفتن در «صراط مستقيم»، بايد با ضد ارزشها، ناهنجاريها، ظالمان و ستمگران به جهاد برخيزد و اين ميسر نيست، مگر با داشتن روحيهي شهادتطلبي.
شهيد مرتضي مطهري مينويسد: «شهيد، منطق ويژهاي دارد، منطق شهيد را با منطق افراد معمولي نميشود سنجيد... منطقي است آميخته با منطق عشق از يک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف ديگر؛ يعني دو منطق را اگر با يکديگر ترکيب کنيد، منطق مصلحي دلسوخته براي اجتماع خودش، و منطق عارفي عاشق لقاي پروردگار خودش ... آري؛ منطق شهيد، منطق ديگري است.»امام راحل(ره)، عظيمترين دستاورد دفاع مقدس را تحول روحي و معنوي در جامعه ميدانستند. حقطلبي، ايثار و فداکاري، قناعت و سادهزيستي، انفاق و بالاخره شهادتطلبي، از جمله ارزشهايي بود که ميتوان از آن به عنوان ميراث انقلاب اسلامي ياد نمود. اين ارزشها در دوران دفاع مقدس به شدت تقويت گرديد. خاطرات زندگي فرماندهان و رزمندگان در جبهه و پشت جبهه، مصاديق عيني رفتارهاي متعالي اخلاقي را در اختيار نسل بعد از جنگ قرار ميدهد. وصيتنامههاي شهدا، حکايت از معنويت و معرفت بالاي شهداي دفاع مقدس دارد.متأسفانه گاه معرفي زندگي و سيرهي شهدا به صورت ناقص و يک بعدي صورت ميگيرد و بر همين اساس، اين خطر وجود دارد که تصويري غير واقعي، تک بعدي و دور از دسترس از شهدا در ذهن آيندگان نقش گيرد.
«تفکر بسيجي»
گاه به دليل اين که امانتداران ميراث شهدا، آينه داران صادقي نيستند، تصوير حقيقي شهدا پنهان ميماند. اينان بايد توجه داشته باشند که نسلهاي بعد از جنگ، سيماي شهدا را در سيرهي آنها جستجو ميکنند، از اين رو دايم بايد اعتقاد و رفتار خويش را با شهدا محک بزنند.سيرهي شهدا، ملاک و معيار خوبي براي نقد وضعيت فعلي بسيج است. شجرهي طيبهي بسيج نيز ممکن است دچار آفت گردد و تنها با معيار «تفکر بسيجي» ميتوان آفات بسيج امروز را زدود. توجه به سيرهي شهدا از آن جهت اهميت دارد که حاملان حقيقي تفکر بسيجي، شهدا بودند. ميراث معنوي و اخلاقي دفاع مقدس، تنها به سيرهي شهدا منحصر نميگردد، بلکه مادران و پدراني که با اخلاص و اعتقاد و عشق به اسلام، پارههاي وجود خويش را در راه خدا فدا ميکردند و به اين ايثار و فداکاري افتخار مينمودند، الهامبخش صبر و ايمان عجيبي هستند که قلم از بيان آن عاجز است. با زنده نگه داشتن ياد و خاطرهي هشت سال دفاع مقدس، روح اعتماد به نفس و خودباوري در اين ملت زنده ميماند، ارزشهاي معنوي تقويت ميشود و با نورافشاني ستارگان آسمان آن حماسهي جاويد، راه کمال هموارتر ميگردد.
24. سنگر سازان بيسنگر
از بالاترين نقطهي مرزي ايران و عراق در آذربايجان غربي تا جنوبيترين نقطهي جبهههاي جنگ، همه جا نيروهاي جهاد سازندگي حضور فعال داشتند. هر جايي که رزمندهاي در حال پيشروي و نبرد بود، قسمت مهندسي جهاد درکنار او حاضر بود. قابليتهايي که جهادگران صادق در زمينههاي مختلف از خود نشان دادند، دشمن کوردل را به حيرت وا داشت.سرعت عمل جهادگران در ايجاد خاکريزها و سنگرهاي عظيم در حملات شديد دشمن و نيز احداث جاده و پل ـ به ويژه پل بعثت ـ از افتخارات فراموش نشدني جهاد سازندگي در دوران دفاع مقدس است.
25. سفيران آزاده
يکي از نتايج دفاع مقدس، اثبات ايمان و پايمردي جان بر کفان ايران اسلامي است که اين موضوع را در سياهچالهاي دوران اسارت به نمايش در آوردند. همهي ما بايد اعتقاد و پايبندي به اسلام و ولايت را از اين عزيزان سرمشق گرفته، به ديگران هم منتقل کنيم. دلاور مردان ما در زير شکنجههاي سخت و در ميان مرگ و زندگي، حاضر نبودند حتي به صورت زباني به مقدسات خود توهين کنند. اين اعتقاد و ايمان زلال، که در واقع مرحلهي حق اليقين ايمان است، باعث حيرت شکنجهگران بعثي ميشده است. به راستي اگر دفاع مقدس نبود، جوهر ايمان و روح پرصلابت آنان شناخته نميشد.
دل به دريا زدن و دم نزدن ميخواهد
هرکســــي را نرسد زندگي طوفاني
26. مشارکت فعال زنان
از افتخارات دوران دفاع مقدس، حضور پرشور زنان در همهي صحنهها به ويژه در امر پشتيباني و امدادرساني به جبهه است. زنان متعهد ما نهتنها با تربيت فرزندان مبارز، نيروي انساني مورد نياز جبههها را تأمين ميکردند، بلکه با مشارکت فعال در امور پشتيباني، وظيفهي مضاعفي را عهدهدار ميشدند. از همه مهمتر، همسراني که جاي پدر را در خانواده پر نموده، سرپرستي فرزندان شهيد را عهدهدار ميگرديدند، در واقع زينبوار پرچم شهادت و ايثار را به دوش ميکشيدند و امروز هم به عنوان آيههاي مجسم ايثار و پيام آوران فرهنگ حماسه و شهادت بر ناصيهي فرهنگ ما ميدرخشند.
27. تأثير در تحکيم روابط اجتماعي و روح برادري
از برکات دفاع مقدس، تقويت معنوي معاشرتها و تحکيم روابط اجتماعي بود؛ به طوري که صميميت و برادري و صلهي رحم در بين مردم تقويت شده بود. اي بسا با حضور در مراسم بدرقهي رزمندگان جهت اعزام به جبههها يا شرکت در مراسم تشييع شهدا، بسياري از کينهها و ناراحتيها بين مردم بر طرف ميشد و قطع رابطهي چندين سالهي خانوادهها را به دوستي مبدل ميکرد و يا حضور در مزار شهيدان، پستي و زشتي دنياطلبي را در مقابل ديدگان مجسم مينمود.و از همان جا انسان تصميم ميگرفت که براي هر کس که به سبب دنيا ناراحتي ايجاد کرده است، طلب حلاليت کند.
28. تحکيم بنيان خانوادهها
يکي از برکات جنگ، تحکيم بنيان خانوادهها و تقويت روابط عاطفي اعضاي آن بود و حتي اگر پدر يا فرزند خانوادهاي شهيد ميشد، حضور معنوي او باعث تحکيم بنيان و تضمين امنيت خانواده ميشد. در آغوش کشيدن رزمنده به هنگام خدا حافظي توسط اعضاي خانواده، فضاي سرشار از عاطفه و محبت را به جامعه تزريق ميکرد. اي بسا افرادي که با ديدن اين منظرهها متأثر شده، کانون سرد خانوادهي خود را با الهام از عواطف رزمندگان، به گرمي و احساس و مهرباني مبدل ميکردند.
29. تأثير در فرهنگ عمومي کشور
از برکات ديگر دفاع مقدس، تسخير فرهنگ عمومي کشور بود؛ به طوريکه آنچه مورد توجه همگان بود، دفاع از کشور و تعقيب و تنبيه دشمن متجاوز بعثي بود.وقتي امام راحل(ره) فرمودند: «جنگ در رأس امور است»، به واقع همگان جنگ را در اولويت کارها و تصميم گيريها قرار داده بودند، و منافع شخصي و فردي، همه فداي مصالح جنگ شده بود. فرهنگ جهاد و مبارزه، آن چنان بر افکار عمومي غالب شده بود که هر کسي ارزش و تأثير اجتماعي و سياسي خود را با تواناييهاي دفاعي خود تعريف ميکرد و پيوند همهي توفيقات و موفقيتها با حوادث دفاع مقدس، اساس مناسبات اجتماعي و سياسي را تشکيل ميداد.
30. شناخت دوست از دشمن
در دوران دفاع مقدس، صف مجاهدان از قاعدان جدا گرديد. مدعياني که به طمع قدرت و ثروت، انقلابي شده بودند، از ترس جان و مال خود به گوشهاي خزيدند و فرزندان خود را به کشورهاي خارج فرستادند و به تعبير امام راحل(ره)، تنها پا برهنگان و کساني که درد فقر را چشيده بودند، تا پايان راه با ما بودهاند. همچنين امام راحل(ره) در اين باره فرمودند: «ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهايم.»
31. تجربهي دفاع باز دارنده و همه جانبه
ما در جنگ از سوي دشمن غافلگير شديم و آمادگي براي دفاع در آغاز تجاوز سراسري دشمن وجود نداشت. بزرگترين درسي که از دفاع مقدس آموختهايم، اين است که همواره بايد در اوج آمادگي دفاع بازدارنده باشيم. اين استراتژي همچنان از سوي مسؤولان مربوط دنبال ميشود. در استراتژي دفاعي ما، تهاجم جايگاهي ندارد، بلکه سياست ما بازدارندگي است، و در اين سياست، موازنهي قوا شرط اصلي است، و استراتژي بازدارندهي دفاعي در صورتي تحقق مييابد که اين شرط مهم لحاظ شود.
32. احياي نقش مساجد در دفاع مقدس
مساجد و ائمهي جماعات، از بدو ظهور اسلام در نشر معارف اسلامي و استحکام حکومت اسلامي بسيار نقش آفرين بودهاند. در دوران پيروزي انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس، شاهد تأثير شگرف مساجد در معرفي انقلاب اسلامي و ساماندهي نيروها به ويژه بسيج مردمي در دوران دفاع مقدس و نشر و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بوديم، که اهم آنها عبارتند از:
مسجد؛ اولين پايگاه حکومت اسلامي
هستهي اوليهي حکومت اسلامي در مسجد پيريزي شده بود. زمانيکه رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از مکه به مدينه هجرت کردند، با همکاري مهاجرين و انصار مسجد قبا را بنا نهادند و عملاً با احداث اين مسجد، بنيان حکومت اسلامي شکل گرفت. حضور رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ درمسجد و رسيدگي به امور مردم در کنار برگزاري نماز و عبادت، جلوهي خاصي به مسجد بخشيده بود. مسجد، همچنين مرکز تعليم و تربيت ديني مسلمانان و فراگيري اصول حکومت داري به ويژه عدالت بوده است، از اين رو قرآن کريم ميفرمايد:«قُلْ اَمَرَ رَبّي بِالْقِسْطِ وَاَقيموُا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلّ مَسْجِدٍ وَّ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ» «بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است، و توجه خويش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوي او کنيد و او را بخوانيد؛ در حالي که دين خود را براي او خالص گردانيدهايد.»
مسجد، محور وحدت
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ همزمان با احداث بناي مسجد قبا، درس مشارکت و همدلي را عملاً به مسلمانان آموختند؛ به گونهاي که مهاجرين و انصار در احداث بناي مسجد دوشادوش هم کار ميکردند و صفا و صميميت بين آنها روز به روز بيشتر ميشد. از اين رو مسجد، محور وحدت و همدلي بود و مسجد ضرار که باعث تفرقهي بين مؤمنان بود، ويران گرديد. «وَّالَّذينَ اتَّخَذوُا مَسْجِداً ضِراراً وَّ کُفراً وَّ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ اِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَه مِنْ قَبْلُ...» کساني هستند که مسجدي ساختند براي زيان به مسلمانان و تقويت کفر و تفرقه افکني مؤمنان و کمينگاه براي کسي که از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه کرده بودند.»بنابراين، مسجد ضرار اصلاً مسجد نبود، زيرا اصالت و حقيقت مسجد بر پايهي تقويت ايمان و وحدت بين مسلمانان است، نه تفرقه.
مسجد، رسانهي مطمئن
مسجد در صدر اسلام تنها مرکز اطلاعرساني به مردم بود. خبر، حوادث و پيشامدهاي مهم ـ مخصوصاً تصميم براي غزوات ـ در مسجد به مسلمانان اعلام ميشد. گاهي تصميمات مهم حکومتي در مسجد به اطلاع مردم ميرسيد. مسلمانان هم تنها خبري را صحيح و معتبر ميشمردند که از طريق مساجد و ائمهي جماعات منتشر ميشد. مساجد، در دوران پيروزي انقلاب اسلامي نقش اوليهي خود را بازيافتند؛ به طوري که خبرهاي مهم انقلاب اسلامي ـ به ويژه اعلاميهها و پيامهاي امام خميني(ره) ـ از طريق مساجد به نيروهاي انقلابي ميرسيد. همچنين در دوران دفاع مقدس، نيازهاي جبهه ـ اعم از نيرو و امکانات و تدارکات و پشتيباني ـ از طريق مساجد به اطلاع امت شهيد پرور ميرسيد، و مردم هم عاشقانه در حد توان اقلام مورد نياز جبههها را تأمين ميکردند و زيباترين مشارکت مدني و ديني را با اين عمل به نمايش ميگذاشتند. همچنين خبر اعزام نيروهاي بسيجي از مسجد به اطلاع نمازگزاران ميرسيد و زن و مرد خود را براي بدرقهاي با شکوه آماده ميکردند و با قرآن و دستههاي گل و يا دستمال و پارچههاي يادگاري، مراسم بدرقه را آذين ميبستند. همچنين خبر شهادت بسيجيهاي مسجد و مراسم تشييع پيکر آن عزيزان، از طريق روحاني مسجد و اعضاي هيأت امنا و پايگاه بسيج مسجد به مردم اطلاع داده ميشد و همگان با حضوري معنوي و ديدگاني اشکآلود، در مراسم تشييع و تدفين شهدا شرکت ميکردند و تشکر و قدرداني خود را از اين طريق به حماسه آفرينان دفاع مقدس ابراز ميداشتند.امروزه عنصر مهم در اطلاعرساني، صدق راوي و حقيقت خبر است، که حتي بنگاههاي عظيم خبري جهان را با چالش جدي مخاطبان مواجه کرده است، اما قداست مسجد و پيشينهي تاريخي آن، اعتماد همگان به ويژه نمازگزاران را به صداقت خبررساني مساجد افزوده است و به صراحت ميتوان گفت که مساجد سالمترين مراکز خبررساني به مردم هستند.
مسجد و نقش روحانيت در دفاع مقدس
اگر چه بايد در مقالهاي مستقل به نقش مهم روحانيت در دفاع مقدس پرداخت، اما در اين جا به مناسبت مساجد، بايد اشارهاي به نقش ارزندهي آنان نمود؛ به طوري که رابطهي مسجد با روحانيت مثل رابطهي جسم با روح است. بالندگي و فعاليت چشمگير مساجد در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، مرهون زحمات و هدايتگريهاي خالصانهي روحانيت است. اگر مساجد مراکز اطلاعرساني بودند، در واقع اساس اين اطلاعرساني، روحاني مسجد بوده است. زبان صادقانه و جذاب روحانيت و تأثيرگذاري عميق آن در افکار عمومي مردم، از نکات مهم تبليغ و اطلاعرساني در نظام جمهوري اسلامي است، که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.روحاني صادق و فداکار، نهتنها مردم را به مبارزه با رژيم طاغوت و حضور در صحنههاي انقلاب دعوت ميکرد، بلکه خود پيشاپيش همه در ميدان نبرد حاضر بود. پيروزي انقلاب اسلامي مرهون روشنگريها و هدايت ظريف روحانيان بود، که به عنوان نمايندگان امين و مخلص انقلاب در دلهاي مردم ميدرخشيدند.همچنين در دوران دفاع مقدس، نقش و حضور فعال روحانيت از سنگر مساجد تا سنگر جبهههاي غرب و جنوب کشور، از صفحات زرين کتاب تاريخ دفاع مقدس است؛ حتي عبور داوطلبانه از ميادين مين و پيشتازي در شهادت، قداستي جاودانه به روحانيت فداکار بخشيده است. همدلي و همزباني روحانيت در تاريخ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، از اسرار ناگشودهاي است که هنوز نسل حاضر ما از آن اطلاع روشن و کافي ندارد. اگر اين راز خوب کشف شود، در واقع راه نشر ارزشهاي دفاع مقدس هم کشف ميگردد و آن حفظ پيوند معنوي مسجد با روحانيت است که عدم اهتمام به آن، چالشهايي جدي را متوجه نظام جمهوري اسلامي خواهد کرد.
تربيت نيروهاي مبارز
مسجد، مدرسهي تعليم و تربيت نيروهاي مبارز و انقلابي بوده است. وقتي دينستيزي در مراکز علمي و دانشگاهي کشور مورد توجه رژيم طاغوت قرار گرفت و حتي بقاي حکومت ننگين خود را در انحراف جوانان و ديانتزدايي در مدارس و دانشگاههاي کشور ديد، از هر اقدامي که جوانان را به دين و روحانيت بدبين کند، دريغ ننمود. در اين راستا، گرايش جوانان مؤمن و خدا جو به مساجد و وعظ روحانيت، شتاب بيشتري گرفت؛ تا جايي که جوانان انقلابي که به نداي امام خميني(ره) لبيک گفته، انقلاب عظيم اسلامي را در ايران به پيروزي رساندند، همگي تربيت شدگان مساجد و روحانيت آگاه و انقلابي بودهاند.همچنين حضور مستمر و چشمگير جوانان و نوجوانان فداکار و مؤمن در جبهههاي نبرد و مقاومت و پايداري هشت سالهي آنان در برابر دشمن خطرناکي چون صدام، مرهون تربيت معنوي و اخلاقي مساجد کشور بوده است. امروز مسؤولان کشور براي حفظ هويت ديني و معنوي انقلاب، بايد به مساجد اهتمامي ويژه کنند و نقش کارساز و مؤثر دوران انقلاب و دفاع مقدس را به آن بازگردانند. غفلت از مساجد و نقش آن در تداوم ارزشهاي انقلاب اسلامي، در واقع کمک به نقشههاي شوم دشمن در تخريب نقش مساجد و روحانيت است؛ چنان که امام خميني(ره) فرمودند:«اينها از مساجد بد ديدند؛ خصوصاً در اين دو سه سال اخير، مسجد يک محلي بود که مردم را به نهضت و قيام بر ضد ظلم تهييج کرد. اينها ميخواهند اين سنگر را بگيرند.» «امروز ما براي تربيت نيروهايي که انقلاب و دستاوردهاي خونبار آن را حفظ کنند، نياز مبرم به مسجد و اصول تربيتي روحانيت همانند گذشته داريم.» «اين مساجد بايد مرکز تربيت صحيح باشد، و مساجد بحمدالله اکثراً اين طوري است. اشخاصي که در مسجد ميروند، بايد تربيت بشوند به تربيتهاي اسلامي. مساجد را خالي نگذاريد. آنهايي که ميخواهند نقشه بکشند و شما را دور کنند از مساجد، دور کنند از مراکز تعليم وتربيت، آنها دشمن شما هستند.»
تشکيل بسيج مردمي
پس از تشکيل بسيج به فرمان امام خميني(ره) در 5 آذر 1358، مساجد به عنوان بهترين نماد حضور مردم، اولين پايگاههاي بسيج را به خود اختصاص دادند. نمازگزاران خدا جو و متعهد و انقلابي، به منظور حضور نظامي و ارايهي فعاليتها و مهارتهاي علمي و هنري و تبليغي خود، استقبال قابل توجهي از پايگاههاي بسيج مساجد نمودند. زمانيکه نقش مساجد در شناسايي و اعزام نيروهاي مستعد پررنگتر شد، جوانان عاشق جبهه حضور مؤثري در پايگاههاي بسيج يافتند، و هر يک با ارايهي توانمنديهاي رزمي و تخصصي، آمادگي خود را براي حضور در جبهههاي نبرد اعلام داشتند. از نکات قابل توجه اين است که نيروهاي رزمنده به هنگام اعزام، به اعضاي خانوادهي خود سفارش ميکردند که جاي خالي آنها را در مسجد و پايگاه بسيج پر کنند و شهدا نيز در وصيتنامههاي خود کراراً سفارش امام خميني(ره) را دربارهي مسجد به خانوادهها و بستگان خود گوشزد ميکردند که: «مسجد سنگر است؛ سنگرها را حفظ کنيد.»
پايگاه تبليغ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس
مساجد از مراکز مهم تبليغ جهاني انقلاب اسلامي و ارزشهاي دفاع مقدس به شمار ميآيند. نگاهي گذرا به دوران انقلاب اسلامي، نشان ميدهد که مردم حقايق انقلاب اسلامي و حوادث جهاني را از طريق مساجد دنبال ميکردند. مسؤولان و شخصيتهاي سياسي و مذهبي انقلاب، از طريق مساجد با مردم ارتباط داشتند و مطالب گفتني را به مردم منتقل مينمودند. در دوران دفاع مقدس هم حوادث جبههها و پيامدهاي سياسي و اجتماعي عمليات رزمندگان، بيشتر از تريبونهاي مساجد براي مردم تبيين ميشد؛ حتي فرماندهان مؤثر دفاع مقدس پس از انجام عملياتهاي مهم، در مساجد حضور پيدا ميکردند، و دربارهي چگونگي عملياتها و دستاوردهاي آن ـ به ويژه تأثير آن در تحولات منطقهاي و جهاني ـ سخن ميگفتند و مردم هم سخنان پرشور آنان را بهعنوان سفيران صادق دفاع مقدس، به جان و دل ميسپردند و براي ديگران نقل ميکردند.
جمع آوري کمکهاي مردمي توسط مساجد
مساجد در دوران دفاع مقدس از جمله مراکز مهم اعلام اقلام مورد نياز جبههها و نيز محل جمعآوري کمکهاي مردمي بودند. صرف نظر از ارزش مادي کمکهاي مردمي که در خور توجه است، حضور معنوي آحاد مختلف مردم در امر کمکرساني به جبههها شگفتآور بود. پيرمردي را ميبيني که انگشتر يادگاري پدرش را به عنوان با ارزشترين متاع زندگاني خود تقديم رزمندگان مينمايد و از اين که به دليل کهولت سن توان حضور در جبههها را ندارد، گريه ميکند؛ يا پيرزني را ميبيني که با اهداي چند تخم مرغ محلي، خود را در دفاع مقدس سهيم ميداند؛ يا کودکي خردسال که قلک خود را به همراه نامهاي براي رزمندگان به مسجد ميآورد؛ يا مادراني که هنر دستي و خياطي خود را تقديم ميکنند؛ يا نوعروساني که جهيزيهي خود را در شب اول عروسي به ستاد کمکهاي مردمي تحويل ميدهند؛ و دهها مورد ديگر، که شگفتانگيزترين جلوههاي ايثار و حماسهي اين ملت در تاريخ دفاع مقدس است.از آن مهمتر، هنگاميکه دشمن بعثي از نبرد رو يا رو با رزمندگان اسلام در جبههها درمانده ميشد و ددمنشانه مناطق مسکوني، آموزشي و مراکز درماني را مورد حملات شديد هوايي و موشکي خود قرار ميداد، مردم سراسيمه براي اهداي خون و ... به بيمارستانها مراجعه ميکردند. اين حرکتهاي خدا پسندانه و ايثارگرانهي مردم، موجب دلگرمي رزمندگان و فرماندهان و مسؤولان کشور ميشد؛ تا جاييکه احساس مسؤوليت و انگيزه براي احقاق حقوق مردم و تنبيه متجاوزان در آنان تقويت ميگرديد. تجلي ايثار و ايمان ملت خداجوي ايران در مساجد، مصداق اين حديث نوراني نبي اکرم(صلي الله عليه و آله) است که فرمودند: «المسجد بيت کل تقي» خداي متعال هم عنايت و رحمت واسعهي خود را چون باران بهاري بر دلهاي خرم و سرسبز مردان و زنان ما نازل کرد، تا حماسهاي ماندني و خواندني را در تاريخ دفاع مقدس رقم بزنند و بر افتخار دفتر مجاهدان و پاکبازان راه خون و شهادت بيفزايند و ابواب فضل الهي را بر روي بندگانش بگشايند.
ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
يکي از تأثيرات مهم مساجد در دوران دفاع مقدس، ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بود. عمدتاً تشييع شهدا از مساجد محلهها شروع ميشد و آحاد مردم با حضور بستگان و نزديکان شهدا در مساجد، محفلي روحاني و معنوي را برپا مينمودند و با توسل به ائمهي معصومين(عليهمالسلام) و ارواح شهدا، براي پيروزي رزمندگان و رسوايي دشمنان اسلام، خالصانه دعا ميکردند. همچنين برگزاري مراسم شهدا در مساجد و دعوت از سخنرانان و صاحب نظران، از فعاليتهاي مهم روحاني و بسيج مساجد به حساب ميآمد. تشريح فرهنگ ايثار و شهادت و معرفي ويژگيهاي اخلاقي و اجتماعي شهدا، تأثير به سزايي در روحيهي مردم بهويژه جوانان داشت. بسياري از ابعاد شخصيتي و اخلاقي رزمندگان، پس از شهادت آنان براي مردم بازگو ميشد و حتي نزديکان رزمندگان بعد از شهادت عزيرانشان متوجه ميشدند که چه افراد بزرگواري براي شهادت گلچين شدهاند، و خداوند خريدار جان عاشقاني است که جز به وصال او نميانديشند و در آتش فراق او ميسوزند.
به قول حافظ:
اي گل تو دوش داغ صبوحي چشيدهاي
مـــا آن شـقـايـقيــم کـه با داغ زادهايـم
رزمندگان ما مصداق اين حديث قدسي بودهاند: «اوليائي تحت قبائي».يعني دوستان واقعي من تحت پوشش محبت من هستند و در بين مردم گمنام و ناشناختهاند؛ غبار فروتني بر چهرهي آنان نشسته است و دوست ندارند کسي از آنها تعريف کند. بر خلاف ما که دوست داريم همه از ما ـ راست يا دروغ ـ تعريف کنند، آنان تعريف خود را خلاف بندگي و عبوديت ميدانستند، و حتي دوستاني که آنان را ميشناختند، راضي نبودند که چيزي در وصف آنها بگويند. اما بعد از شهادت که دوستان و همرزمان از خصوصيات اخلاقي و سلوک عرفاني و حماسه آفرينيهاي آنان سخن ميگفتند، همه در حيرت فرو ميرفتند که چگونه با اين عمر کوتاه و سن کم به آن مقامات بلند معنوي و عرفاني نايل آمدند.
بيان اوصاف و خاطرات شهدا در مساجد، تأثير الگويي فراواني در جوانان داشت و يکي از عوامل مهم تشويق آنان جهت اعزام به جبههها بود. افسوس که بعد از دفاع مقدس اين استوانههاي ايمان و شهادت فراموش شدهاند و بعضاً با ياد و آثار آنان هم برخوردي مصرفي با ذائقهي روزمرّگي ميشود، و مساجد رفته رفته از طنين حماسهي آنان بيبهره ميشوند و فرهنگ عافيت جويانه، طعنه به ميراث خونبار آنان ميزند، و باغبان ناشي، گل را به جاي خار وجين ميکند.
در آن باغي که گلچين باغبان است
فغــــان بلبـلان بر آسمـــــان اسـت
نقش مساجد در نشر ارزشهاي دفاع مقدس
مساجد پس از دوران دفاع مقدس نقش مهمي در نشر ارزشهاي دفاع مقدس و انتقال پيام شهيدان پيدا کردند. برگزاري مراسم سالگرد شهدا، برپايي نمايشگاهها، تهيهي روزنامههاي ديواري و تبليغات عمومي، از جمله فعاليتهاي مساجد پس از دفاع مقدس محسوب ميشود.شهيدان دربارهي مسجد سفارشهاي فراوان نمودهاند؛ از آن جمله: راه ما را با حضور در مساجد ادامه دهيد. شهيدان، شب وروز به روي گلدستههاي مساجد نشسته و هنگام اذان به درب مسجد مينگرند که کدام يک از دوستانشان در نماز جماعت حاضر ميشوند. شهيدان، نام بچههاي مسجد را نوشته و نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ ميبرند، تا آنها را به عنوان شيعهي واقعي خود انتخاب کند و اعمالشان را تأييد نمايد. شهيدي ديگر در وصيتنامهي خود مينويسد: نام و خاطرهي ما را در مساجد زنده نگه داريد، زيرا ما در مساجد با حقايق دين و عاشورا آشنا شديم. در مسجد جز ياد خدا همه چيز فراموش ميشود، و راز اين آيه در مسجد ميفهميم: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلِّه فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ اَحَداً». و همانا مساجد از آن خداست. پس هيچ کس را با خدا نخوانيد.با توجه به سفارشهاي شهدا، متوليان امور بايد مساجد را همان گونه که در دوران دفاع مقدس محور اصلي فعاليتهاي فرهنگي مربوط به جنگ بود، اينک نيز مرکز اصلي نشر ارزشهاي دفاع مقدس بدانند و با برنامه ريزي درست و بلند مدت، نقش مساجد را در تداوم راه شهيدان نهادينه کنند.همان گونه که مساجد و روحانيت در پيدايش ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس نقش قابل توجهي داشتند، اينک در حفظ و نشر ارزشها و حماسههاي دوران دفاع مقدس هم نقش کليدي و حساسي به عهده دارند، از اين رو براي آن که مساجد در اين زمينه به کارآمدي خود برسند، توجه به موارد زير ضروري است:
الف. تحقق مردم سالاري ديني در مساجد
يکي از بسترهاي عيني پيوند دين با مردم، مسجد است. از اين رو، زماني مردم سالاري ديني در کشور تحقق عيني پيدا ميکند که مسؤولان و کارگزاران کشور، مساجد را مظهر پيوند علايق و آموزههاي ديني با مردم بدانند، و ائمهي جماعات را به عنوان زبان گوياي مطالبات مردم بشناسند، و ارتباط خود را با مردم از طريق مساجد نهادينه کنند و حضور در مساجد را به عنوان استماع مطالبات مردم و رفع نيازهاي آنان مغتنم بشمارند.
ب. مسجد؛ مرکز فعاليتهاي فرهنگي
لازم است کارهاي فرهنگي و تبليغات ديني با محوريت مساجد انجام شود؛ بودجه و سرمايههاي فرهنگي در اختيار مساجد قرار گيرد؛ و بر اساس روز شمار انقلاب و دفاع مقدس، مجالس تبليغي و علمي، با شکوه هر چه تمامتر در مساجد برگزار گردد.
ج. مسجد؛ مرکز مطالبات مردم
وقتي مسجد به عنوان بنياديترين نهاد ديني و مدني تحکيم يابد، آحاد مردم به مساجد هجوم ميآورند، زيرا در کنار نيازهاي معنوي و عبادي، مطالبات مادي و روزمرهي خود را نيز از طريق مساجد تأمين شده ميدانند.
د. مسجد و پيوند دين با سياست
پيوند دين با سياست با شعار تحقق پيدا نميکند. مساجد در طول تاريخ فعاليت خود نشان دادهاند که براي راهبردي کردن اتحاد دين و سياست، نقش اول را بهعهده دارند. بسياري از شاهان براي مشروع جلوه دادن حکومت خود، در ظاهر به مساجد و روحانيت نزديک ميشدند؛ در حاليکه انقلاب اسلامي ما ماهيتي ديني دارد و بايد پيوند باطني خود را با مساجد حفظ کند. اگر انقلاب اسلامي بخواهد هويت ديني خود را منهاي مساجد دنبال کند، عملاً در چالش سکولاريسم گرفتار خواهد شد.
ه . مسجد؛ محل پيوند نسل امروز با فردا
مساجد، همان طور که خانهي رزمندگان و شهيدان در دوران دفاع مقدس بودند، امروز بهترين کانون ديني و فرهنگي براي نشر ارزشها و اهداف والاي آنان به حساب ميآيند. اگر مسؤولان دفاع مقدس، مساجد را به عنوان مجاري انتقال ارزشهاي دفاع مقدس مورد توجه قرار دهند و به جاي ريختن بودجههاي کلان در هاضمهي هنر مدرنيته، استعدادهاي هنري و ادبي بسيجيان عزيز در پايگاههاي مساجد و نمازگزاران خلاق را شکوفا کنند، درحقيقت پيوندي جاودانه بين نسل امروز و فردا و ارزشهاي دفاع مقدس ايجاد خواهند کرد. در آن صورت، آحاد مردم همان طور که حادثهي عاشورا را در گنجينهي تاريخ خود حفظ نمودهاند، به همان شکل وقايع هشت سال دفاع مقدس را بخشي از اعتقادات خود دانسته، آن را جاودانه در سينهي تاريخ اين ملت خواهند داشت.
دستاوردهاي بين المللي و منطقهاي دفاع مقدس
1. تثبيت اقتدار جمهوري اسلامي ايران
جمهوري اسلامي ايران ناخود آگاه به جنگي تمام عيار فراخوانده شد که بر اساس پيش بيني کارشناسان نظامي و سياسي، توان مقابلهي ايران سه روزه بود. اما پس از هشت سال دفاع دليرانهي رزمندگان، نهتنها دشمن نتوانست يک وجب از خاک کشورمان را اشغال کند، بلکه در اوج درماندگي و عجز قرار گرفت، و همگان به عظمت، پايداري و اقتدار جمهوري اسلامي ايران اعتراف نمودند. امام راحل(ره) در اين باره فرمودند: «ما در جنگ ريشههاي انقلاب پربار اسلاميمان را محکم کرديم.»تحقيقاً اگر امريکا طي هشت سال، اقتدار ملت ما را نديده بود، در سال 2003 به جاي حمله به عراق، ايران را مورد حمله قرار ميداد. اما آنچه که همواره موجب انصراف دشمن از حمله شده، تثبيت اقتدار جمهوري اسلامي ايران در دوران دفاع مقدس بوده است.
2. تضمين استقلال کشور
کشوري که مقتدر است، استقلال دارد. دشمن بعثي طي هشت سال، استقلال و آزادي ما را به چالش کشاند، اما با اثبات اقتدار نظام توسط رزمندگان، استقلال کشور نيز تضمين شد. اگر همهي آحاد ملت و بهخصوص احزاب سياسي کشور، استقلال و آزادي ايران اسلامي را مرهون مجاهدت رزمندگان و خون مقدس شهدا ندانند، ميتوان گفت با الفباي سياست آشنايي ندارند.
3. تولد استراتژي نوين دفاعي
امروزه استراتژيهاي دفاعي و تهاجمي بر اساس مباني کلاسيک و علوم نظامي تعريف ميشوند؛ اما در دفاع مقدس، دنيا با شکلي از دفاع مواجه شد که نيروي انساني و ارادهي دروني او نقش اول را در دفاع داشت. عنصر ايمان و عشق به خداي متعال، امروزه مقولهاي است که در محافل علمي و نظامي جهان به عنوان يک استراتژي نوين مورد مطالعه است.
4. ايجاد الگوي مبارزه با قدرتهاي بزرگ
از برکات هشت سال دفاع مقدس، ارايهي الگويي از مبارزه براي کشورهاي اسلامي و جهان مستضعفان است. امام راحل(ره)، يکي از برکات جنگ را الگوگيري کشورهايي چون فلسطين، افغانستان و ... در مبارزه عليه ستمگران و سلطهگران دانستهاند. اينک به برکت دفاع مقدس، کابوس شکستناپذيري قدرتهاي بزرگ در اذهان جهانيان شکسته شده است؛ به طوري که امام راحل(ره) فرمودند: «ما در جنگ، ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستيم.»
5. اثبات مظلوميت ايران در جهان
جمهوري اسلامي ايران که مورد هجوم ناجوانمردانهي دشمن قرار گرفته بود، فرياد مظلوميت خود را به گوش جهانيان و مجامع بين المللي رسانده بود، ولي توجه جدي به خواستههاي ايران نميشد؛ گويي همگان ميخواستند صدام پيروز ميدان شود، اما صدور قطعنامهي 598 و اعلاميهي دبيرکل وقت سازمان ملل و نيز تجاوز عراق به کويت که اعتراف رسانهها و کشورهاي مختلف مبني بر متجاوز بودن عراق را در پي داشت، سند مظلوميت جمهوري اسلامي ايران را امضا نمود و همگان به حقانيت ايران اعتراف کردند.
6. رشد روابط سياسي و ديپلماسي با کشورها
وقتي کشورهاي جهان، به ويژه کشورهاي منطقه، اقتدار و ثبات نظام جمهوري اسلامي را در دوران دفاع مقدس مشاهده کردند، خواهان توسعهي روابط همه جانبه با ايران اسلامي شدند. حتي کشورهايي که تحت تأثير تبليغات دروغين استکبار جهاني قرار گرفته بودند، در دوران دفاع مقدس دريافتند که انقلاب اسلامي، نهتنها قابل شکست نيست، بلکه ريشه در اعتقادات ديني و مذهبي مردم دارد.حجم فعاليت ديپلماسي و تردد نمايندگان سياسي کشورها، به ويژه هنگامي که رژيم عراق به کويت حمله کرد، رشد قابل ملاحظهاي يافت؛ حتي اعتراف بعضي از کشورها به حمايت از صدام در جنگ و متجاوز بودن رژيم عراق، از جمله مباحث ديدارهاي ديپلماسي بوده است.
مقاومت تحسين برانگيز
بدون شک يکي از عوامل مهم و اساسي مقاومت و پيروزي در دفاع هشت ساله، نيروي انساني است، نيروهاي متشکل از بهترين و قويترين مردان بويژه جوانان عاشق و شهادت طلب ميهن اسلامي، که در دفاع از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي کشور مقدس جمهوري اسلامي سراز پا نميشناختند.مقاومت تحسين برانگيز جوانان برومند اين سرزمين در برابر استکبار جهاني، صحنههاي بيبديل و بينظيري از شهادت و ايثار را خلق کرد که اگر به ضبط و ثبت و تفسير و توزيع آن اهتمام نورزيم، به فرهنگ وتاريخ مردم اين مرز و بوم، جفايي جبرانناپذير روا داشتهايم. خلق اين آثار اعجابآور و حيرتانگيز که طبق فرمايش آن مقتداي سفر کرده، به جز در برههاي کوتاه از صدر اسلام همانند ندارد، حجت را بر همگان تمام کرده است.
مهمترين اوصاف رزمندگان اسلام
مهمترين اوصافي که ميتوان براي رزمندگان اسلام ذکر کرد، عبارتند از:
1. ايمان به خدا
مهمترين عامل قدرت و تحرک يک رزمنده و مدافع اسلام، ايمان به خداست؛ زيرا خداوند متعال مبدأ و منشأ قدرت است و به هر کاري که اراده کند، تواناست. لذا وقتي يک مدافع خود را به منبع اصلي قدرت و حيات متصل ميکند، از هيچ قدرتي جز او ترس و وحشت به خود راه نميدهد و اين سرمايه بزرگي است که تنها مجاهد فيسبيلاللّه و مدافع معتقد به خدا، از آن بهرهمند است و تکيهگاه اصلي رزمندگان ما نيز طي هشت سال دفاع مقدس، همين قدرت لايزال بوده است؛ به طوري که امام راحلقدس سره فرمودند:«مطمئن باشيد از قدرتها کاري ساخته نيست. هيچ نگراني به خود راه ندهيد. شما جنود خدا هستيد و پيروزيد. آنهايي که در ابتدا حرکت خودشان را شروع کردند، با طمأنينه قلبي شروع کردند و از هيچ نترسيدند. قدرتهاي بزرگ از آن جهتي که در شما هست، که آن ايمان به خداست، خبر ندارند. لذا دائم ميگويند ما داراي موشک هستيم. آنها داراي موشک هستند، ولي ايمان ندارند؛ شما ايمان داريد قلبهايتان با مبدأ نور و قدرت پيوند خورده است؛ پيوندي ناگسستني.» اين فرمايش امام راحلقدس سره در واقع تحقق آيه ذيل است که در نبرد دليرانه رزمندگان ما مصداق عيني پيدا کرد: اِنَّ الَّذينَ قالوُا رَبُّنَااللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائکَةُ اَلاّ تَخافُوا و لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنّةِ الَّتي کُنْتُمْ تُوْعَدُونَ محققاً آناني که گفتند پروردگار ما خداي يکتا است و بر اين پيمان استوار ماندند، فرشتگان رحمت الهي بر آنها نازل شوند و گويند ديگر هيچ ترس و اندوهي از گذشته خود نداشته باشيد و شما را به آن بهشتي که وعده داده شدهايد، بشارت باد.
2. بينش و آگاهي
ايمان همواره بايد با بينش و آگاهي توأم باشد. درک موقعيت سياسي و اجتماعي و آگاهي به مصالح اسلام، افق روشني را پيش روي مدافعان اسلام ميگشايد، تا نيرو و توان خود را به طور مؤثر و به موقع به کار گيرند. علاوه بر اين، آگاهي و هوشياري، انگيزه دفاعي مدافعان را تقويت ميکند؛ به طوري که تا تقديم جان و شهادت حاضر نيستند دست از راه و هدف خود بردارند و عزت اسلام و استقلال کشور را با هيچ چيز معامله نميکنند. قرآن کريم در اين باره ميفرمايد:و کَاَيِّنْ مِنْ نَبِي قاتَلَ مَعَهُ رِبّيُّونَ کَثيرٌ فَما وَ هَنُوا لِما اَصابَهُمْ في سَبيلِاللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ چه بسيار پيش آمده که جمع کثيري از پيروان پيامبري در جنگ کشته شدهاند؛ با اين حال، اهل ايمان با سختيهايي که در راه خدا به آنها رسيد، مقاومت کردند و هرگز بيمناک و زبون نشدند و سر به زير بار دشمن فرو نياوردند و راه صبر و ثبات پيش گرفتند که خداوند صابران را دوست دارد.بنابراين، لازمه سرافرازي و استقلال و تسليم نشدن در برابر دشمن، مقاومت و پايداري آگاهانه است. از اين رو، امّت پيامبرصلي الله عليه وآله سختيها و فشارهاي دشمن را تحمل کردند، ولي تن به سازش ذلّتبار ندادند و حفظ استقلال و شرف و آزادي ملت براي آنها از هر چيز مهمتر بود؛ چنان که امام راحلقدس سره فرمودند:«اگر ما تسليم امريکا و ابرقدرتها ميشديم، ممکن بود امنيّت و رفاه ظاهري درست ميشد و قبرستانهاي ما پر از شهداي عزيز ما نميگرديد؛ ولي مسلماً استقلال و آزادي و شرافتمان از بين ميرفت.» بدين ترتيب، بينش و آگاهي براي مدافعان و جنگجويان در حوزه اسلام، لازم است. آگاهي و بصيرت، نه تنها بازوي ايمان است، بلکه توان دفاعي مدافعان را نيز افزايش ميدهد؛ به همين دليل مولاي متقيان عليعليه السلام در توصيف رزمندگان اسلام ميفرمايند:«حَمَلُوا بَصائرَهُمْ عَلي اَسْيافِهمْ» بينش و آگاهي خود را بر شمشيرهايشان حمل ميکردند.
3. ولايت پذيري
يکي از مهمترين ويژگيهاي رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس، ولايت پذيري بود. آنان دريافته بودند که ولايت، حيات طيبه است ؛ حياتي که با درک و اطاعت ولايت نصيب انسان ميشود و نسيم دلانگيز اين حيات از آيات شريف قرآني، روح و جان آنها را نوازش ميداد، زيرا قرآن ميفرمايد:يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اسْتَجيبوُاللَّهِ وَ لِلرَّسوُلِ اِذا دَعاکُم لِما يُحييکُمْ. اي کساني که ايمان آوردهايد، نداي دعوت خدا و رسولش را اجابت کنيد، زيرا شما را زنده ميکند.اين رمز پنهاني است که رزمندگان ما در طول دوران مبارزه و بعد از آن به حقيقت آن واقف شدند و هويّت و عزّت و سعادت دنيا و آخرت خود را در حيات ولايي يافتند و بدان اعتقاد راسخ پيدا کردند.هر که کوي ولايت را زيارت کند، ثواب اعمال او بيش از آن است که قابل تصور باشد.
به قول حافظ:
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک ميکده عشق را زيارت کرد
در اين جا براي نمونه ميتوان مالک اشتر را مثال زد که مولاي متقيان عليعليه السلام در وصف او ميفرمايد:«فَاسمَعوا لَه وَ اَطيعوُا اَمرَه فيما طابَقَ الحَقّ فَاِنَّهُ سَيفٌ مِن سُيوفِ اللَّه لا کليلَ الظَّبه و لانابي الضَّريبه فَاِن اَمرکُم اِن تنفِروا وَ ان اَمرکُم ان تُقيموا فَاِنَّهُ لا يقدم و لايَحجُم و لا يؤَخّر و لا يقدم اِّلا عَن اَمري» پس سخنش (مالک اشتر) را بشنويد و امر و فرمانش را در آنچه مطابق حق است پيرو باشيد، زيرا او شمشيري است از شمشيرهاي خدا که تيزي آن کند نميشود و ضربه آن بي اثر نميگردد.پس اگر شما را امر کند که به سوي دشمن برويد، روانه گرديد و اگر فرمان دهد که نرويد، بمانيد که او در هر کاري پيش نميافتد و بر نميگردد و رو بر نميگرداند و جلو نميرود ؛ مگر به دستور من. همان طوري که ملاحظه ميشود، همه آوازه و عظمتي که مالکاشتر دارد، براي اطاعت صادقانه و عشق به مقام ولايت اميرمؤمنانعليه السلام است. بنابراين، ولايت، سلطه نيست، بلکه مربي است. ولايت چيزي از انسان نميستاند، بلکه همه چيز به انسان ميدهد. ولايت، انسان را تعريف ميکند و به او حرّيّت و آزادگي و صلابت ميبخشد. ولايت، در واقع حق مداري است و جويندگان حق را هدايت ميکند. ولايت، پرتوي از حکومت خدا بر روي زمين است و در پرتو آن، خدا مداري و عدالت خواهي تحقّق پيدا ميکند. ولايت، روحيه ستيز با دشمنان را در انسان ميدمد و عزّت اجتماعي و سياسي کشور را تضمين ميکند. اينک درس اطاعت پذيري از قيام ولايت را از رزمندگان اسلام ميآموزيم تا دريابيم که چگونه ولايت به صورت جوهر مقاومت و ايثار در حماسه رزمندگان ما درخشيده است.
شهيد چمران در مورد ولايت امام خميني (ره) ميگويد:«اين انقلاب بزرگ و تاريخي را ابرمردي رهبري ميکند که در تاريخ بي نظير است. ايمان به پاکي و تقوا و فداکاري و پايداري او را نظيري نيست. اگر همه راهبران انقلابي دنيا را سر هم بگذارند، از يک موي رهبر عاليقدر انقلاب ما کمتر هستند. اين انقلاب صورت گرفته است تا ريشههاي استثمار و استبداد و استعمار را بسوزاند؛ عدالت اجتماعي را تأمين کند؛ فقر و جهل و ظلم و فساد را از بين ببرد؛ ستمها و محروميتها و ناراحتيها و بي عدالتيها را که قرنها بر اين کشور سيطره داشته است، نابود کند.»
شهيد حاج همّت در مورد ولايت امام خميني ميگويد:«مادر! جهل حاکم بر يک جامعه، انسانها را به تباهي ميکشد و حکومتهاي طاغوت مکمل اين جهلند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زاييده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام، تبلور سلاله ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست.»
شهيد يوسف کلاهدوز در مورد ولايت امام خميني ميگويد:نقش کلاهدوز در عمليات ثامن الائمه عليه السلام تعيين کننده بود و ميتوان آن را اوج اخلاص او نسبت به حضرت امام خميني قدس سره دانست. شاهد بودم که در طراحي و سازماندهي عمليات و ايجاد هماهنگي بين ارتش و سپاه تلاش بيوقفهاي ميکرد.
وقتي آبادان در محاصره دشمن قرار داشت و بني صدر موضوع تخليه شهر را مطرح کرده بود، او به خدمت حضرت امام قدس سره رسيد و در اين باره نظرخواهي کرد. امام قدس سره در جواب فرموده بودند: «حصر آبادان بايد شکسته شود.»او اعتقاد داشت حرف امام قدس سره بي حساب نيست و از منبع غيبي الهام ميگيرد.وقتي درباره عمليات، با بيميلي تعدادي از فرماندهان مواجه شد، گفت: «اکنون که حضرت امام فرمودند حصر آبادان بايد شکسته شود، اگر ما زنده نبوديم، بر ما تکليف نبود وليکن اکنون که ما زندهايم، مکلف هستيم که فرمان امام را اجرا کنيم و حصر آبادان را بشکنيم. ما هشت ماه خون دل خورديم و صبر کرديم و به اين دليل دست روي دست گذاشته بوديم و نظاره ميکرديم و پيروز شديم و از اين پس هم بايد پشت سر امام حرکت کنيم. نبايد در جا بزنيم، نبايد خسته بشويم، نبايد در کار نظامي احساساتي بشويم.»
شهيد مهدي باکري در وصيت نامه خود مينويسد:اينک فرازهايي از وصيت نامه اين شهيد را که صفا بخش جان است، ميآوريم:«سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر؛ عصر ظلم و ستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلوميت اسلام و پيروان واقعياش. عزيزانم! اگر شبانه روز شکر گذار خدا باشيم که نعمت اسلام و امام را به ما عنايت فرموده، باز کم است. آگاه باشيم که سرباز راستين و صادق اين نعمت شويم. خطر وسوسههاي دروني و دنيا فريبي را بشناسيم و برحذر باشيم که صدق نيّت و خلوص عمل، تنها چاره ساز ما است.... بايستي محتواي فرامين امام را درک و عمل کنيم تا بلکه قدري از تکليف خود را در شکر گذاري به جا آورده باشيم. وصيت من به مادرم و خواهران و برادران و اهل فاميل: بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست؛ هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل کنيد و از ته قلب پشتيبان و مقلّد امام باشيد.»
شهيد حاج حسين خرازي در مورد ولايت امام خميني ميگويد:«کاري به خط و خط بازيها نداشته باشيد؛ ببينيد امام چه ميگويد، مسير امام کدام است، اگر قبول داريم که امام ولي فقيه هستند که مسلماً هستند، پس ما بايد با او باشيم؛ هر چه گفت، همان را بپذيريم ؛ هر که را انتخاب کرد، همان را قبول کنيم. اگر نمايندهاي را براي منطقهاي برگزيد، مطيع نماينده او باشيم. اگر کسي مسؤوليتي دارد، از برکت خون شهدا دارد؛ از وجود نازنين امام دارد؛ ما درباره سياست بايد به او اقتدا کنيم.»
شهيد آيهالله محلاتي در وصيت نامهاش عشق و علاقه خود را نسبت به امام اين گونه بيان ميکند:«از معظم له ]امام[ بخواهيد براي آمرزش من، دعاي مخصوص نمايد. من در اين عالم به او عشق ميورزيدم و امر او را امر خدا و رسولصلي الله عليه وآله ميدانستم. اميد است ايشان هم بعد از اين عالم در پيشگاه خداوند شفاعت کند تا ان شاء اللَّه در آن دنيا در کنار ايشان باشم».
شهيد محلاتي در کلام مقام معظم رهبري:«...از خصوصيات ديگر شهيد محلاتي، عشق و ارادت وافر به امام بود. او علاقه و اعتماد خاصي به نظرهاي امام داشت؛ به طوري که هر موقع امام يک چيزي را بيان ميکردند، مثل يک امر تعبّدي، برايش لازم الاجرا بود. چه روزي که امام حکم داده بود که بايد اين کار بشود و چه روزي که حکم نداده بود، ولي ايشان ميفهميد که تمايل امام به اين است.... اعتماد و ارادت ايشان به امام به نظر من يکي از عوامل خستگي ناپذيري ايشان بود. اين را من احساس ميکردم که حضرت امام قدس سره نيز يک اعتمادي به او داشتند و نظرهايش را گوش ميکردند.»
بخشي از سفارشات شهيد محلاتي که در تاريخ 19/11/64 خطاب به برادران پاسدار و بسيجي ابلاغ شده است:
- در سپاه، کليه امور براساس تبعيّت از ولايت فقيه يعني تسليم مطلق در مقابل رهنمودها و فرامين حضرت امام انجام گيرد.
- تبعيّت از خط مشي مقام رهبري در کليه امور عقيدتي، فکري، سياسي و نظامي لازم است.
- استقلال سپاه و وابسته نبودن آن به هيچ شخصيت و گروه و دسته خاصي را حفظ کنيد و توجه داشته باشيد که به فرمان امام امت، هر نوع باندبازي و گروهگرايي در سپاه ممنوع است.
- در وضع فعلي که امام امت ميفرمايند: »مسأله اصلي، جنگ است« کليه واحدها شرعاً موظف هستند در درجه اول به امور جنگ بپردازند و هر نوع اهمال و سستي در اين مورد جايز نيست.
ولايت پذيري بسيجيان
تفکر بسيجي که تبلور اطاعت صادقانه از مقام ولايت است، در دوران دفاع مقدس از زيباترين جلوهها و نمادها برخوردار بود؛ به ويژه در شهرهاي جنگي، که زن و مرد و کودک و جوان را به مقاومتي اعجابانگيز در سايه ولايت فقيه واداشته بود، و آنچه که حقيقتاً دشمن را درمانده کرد، حيرت و سردرگمي در شناخت تفکر بسيجي بود. از ميان هزارها صحنه مقاومت حيرتانگيز، به خاطرهاي از شهيد مهدي زين الدين (فرمانده دلاور لشکر 27 علي بن ابيطالب) بسنده ميکنيم که گفت:در شهر هويزه يک پيرمرد، دو پيرزن و دو پسر بچه ده ساله ساکن بودند. پرسيدم چرا نرفتيد؟ گفت: جوانهامون با حسين علم الهدي رفتند، ما مونديم؛ هم دهن کجي به عراقيهاست و هم دلگرمي بيشتر بچهها... صداي جيپي بلند شد؛ پيرمرد مرا در اتاق مشرف به خيابان مخفي کرد. سرگرد عراقي پياده شد و به پيرمرد گفت: «رئيس شما از اين پس صدام است؛ ]امام[خميني را فراموش کنيد.» يکي از دو پسر بچه جلو آمد و گفت: «بابام با حسين علمالهدي رفته با شما بجنگه، اين عکس امام را هم او به من داده.»سرگرد عکس را گرفت و پاره کرد و گفت: ]امام[ خميني را فراموش کنيد. بچه پارههاي کاغذ را جمع کرد و بوسيد و تفي به صورت او انداخت. سرگرد گلولهاي به سر او شليک کرد و شهيد شد. پسر دومي جلو آمد. چون شهادت او هم حتمي بود، از پنجره با رگباري سرگرد و همراهش را هلاک کردم؛ بلافاصله دو پيرزن و پيرمرد و پسربچه را سوار جيپ عراقي کردم و از شهر دورشان نمودم.
ولايت در اسارت
مقاومت و پايداري رزمندگان ما در سياهچالهاي دژخيمان بعثي، ضرب المثل روزگار است. خواندن يا شنيدن آنهابه قدري حيرتانگيز و تعجب آور است که عقول دنيوي ما، ساحت مقاومت و ايثار آنان را درک نميکند، پس بايد با زبان عشق اين حماسهها را تفسير کرد. دژخيمان بعثي از شدّت علاقه و عشق رزمندگان اسلام به مقتداي خويش با خبر بودند، لذا سعي ميکردند با جسارت به امام راحل قدس سره روح و جان آن عزيزان را شکنجه دهند.
آقاي حميد محمّدي، از آزادگان سرافراز، در اين باره مينويسد:«بارها ميخواستند که ما را وادار کنند تا به امام عزيزمان توهين کنيم؛ به کسي که شنيدن حتي يک کلامش در محيط اسارت، ماهها روحيه ما را شاد و عالي نگه ميداشت ؛ به کسي که به عشق ديدارش روزهاي سخت را اميدوارانه سپري ميکرديم. هر چه کردند، لب از روي لب هيچ کداممان نجنبيد. فرمانده که چشمانش داشت از حدقه در ميآمد، همراه با بقيه سربازها حسابي افتادند به جان ما، از ضربهاي که به صورت و سرم خورد، در يک لحظه از خود بي خود شدم و خون از دهانم بيرون ريخت ؛ زير چشمانم سياه و کبود شده بود، بچههاي ديگر هم وضعشان بهتر از من نبود.بعد از شش روز که در زندان اردوگاه بوديم، دوباره آمدند و تا حدي که دوست داشتند، مشت و لگد نثارمان کردند. پانزده روزي که در زندان بوديم، ديگر چشمهايمان به تاريکي محيط و بدنهايمان به ضربههاي بعثي خو گرفته بود. در طول اين مدت، فقط چند دقيقهاي بعد از آمار اجازه ميدادند که براي رفتن به دستشويي از زندان خارج شويم.»
همچنين صحنههاي متهوّرانهاي که رزمندگان ما در اسارت آفريدند، بسيار براي ما آموزنده و عبرتانگيز ميباشد و راه و رسم اطاعت از مقام ولايت را به ما ميآموزد. بيان يک نمونه، آن هم از سوي يک بسيجي کم سن و سال قابل توجه است: بعثيها در بازرسي بدني از اسرا، ضمن ضبط وسايل، متوجه وجود چند قطعه عکس در جيبهاي ما شدند که در پس زمينه يکي از عکسها تصوير حضرت امام خميني قدس سره به چشم ميخورد. عراقيها پس از ديدن تصوير حضرت امام، آن را به يکديگر نشان دادند و اداي احترام کردند که در اين ميان يکي از افسران عراقي متوجه شد و وقتي وضع را چنين ديد، عکس را گرفت و آن را جلوي يکايک اسرا برد و از ايشان خواست تا ضمن بي احترامي به عکس، به شخصيت حضرت امام نيز توهين کنند.خلاصه نوبت به برادر سيزده سالهاي به نام سهيل رسيد. او عکس را گرفت، چند لحظه به آن نگاه کرد و سپس در حالي که همه چشمها به او خيره شده بود، در ميان حيرت و تعجب همگان، ابتدا عکس را به صورت چسباند و بعد آن را غرق بوسه کرد.ساير اسرا همچنان که ناظر اين صحنه تعجب آور بودند، به حيرتشان افزوده شد، زيرا اين عمل متهوّرانه سهيل، درس بزرگي بود به يک يک اسرا، و پيامد آن شکنجه و ضرب و شتم سهيل بود از سوي بعثيها.آري، شير اگر در قفس باشد، باز هم شير است، و روباه اگر در صحرا و بيابان آزاد باشد، باز هم روباه است. رزمندگان عزيز ما اگر چه ساليان دراز در اسارت دژخيمان بعثي بودند (بعثياني که در شقاوت و بيرحمي و کاربرد انواع روشهاي پيشرفته در شکنجه عزيزان ما، روي سفّاکان تاريخ را سفيد کردند) اما غرور و شهامت ايماني و عشقآنها به ولايت در همه صحنهها و پهنههاي آفاق و انفس درخشيد.
مرا به جز تو نيازي به دار فاني نيست
دمي که بي تو برآيد ز زندگاني نيست
مرا ز آتش هجران کجا بود پروا
که شمع دير ترا ميل سرفشاني نيست
دلم رسيده به کويَت مگو چه آوردي
که عاشقانِ ترا جز غم ارمغاني نيست
4. دنيا گريزي و سادهزيستي :
در ميان تعاليم ديني از «دنيا» با تعابير مختلفي ياد ميشود؛ گاهي مورد مذمت بسيار قرار ميگيرد و گاهي مورد ستايش. لذا قبل از همه لازم است براي فهم ماهيّت «دنيا»، از نصوص ديني پرسش کنيم و نظر دين و بزرگان آن را در اينباره جويا شويم.در برخي از نصوص ديني «دنيا» مورد توجه قرار گرفته است؛ طوري که مولاي متقيان عليعليه السلام ميفرمايند:وَ انَّما ينظُرُ المُؤمِن اِلي الدُّنيا بعينِ الاعتِبار، وَ يقتات مِنها بِبَطنِ الاضطِرار بنابراين، دنيا عبرتکده ميباشدو بهره وري از آن در حد نياز و ضرورت، مفيد است. معبر آخرت ما دنياست، پس بايد از اين معبر خوب استفاده کرد.اما آياتي هم در قرآن کريم وجود دارد که »دنيا« را نکوهش ميکند، از جمله: وَ مَا الحَيوةُ الدُّنيا اِلاّ مَتاعُ الغُرُورِ دنيا جز متاع فريب و غرور چيزي نيست. وَ مَا الْحَيوةُ الدُّنيا اِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ دنيا جز بازيچه کودکان و هوسراني بيخردان نيست. ياد آوري ميشود دنياي مذموم، دنيايي است که به هنگام تعارض و تزاحم با آخرت، ترجيح داده ميشود. کافران، مشرکان، منافقان و دنياپرستان، کساني هستند که آخرت را فداي دنيا ميکنند.در روايات ديگري اين چنين آمده است:فيها اَوحي اللَّه تَعالي اِلي موسي اعلَم ان کلّ فِتنَه بَذرها حُبُّ الدُّنيا در آنچه خداوند به حضرت موسي وحي کرده است؛ بدان! بذر تمامي فتنهها دنيا دوستي است. حُبُّ الدُّنيا رَأسُ الفِتنَ وَ اَصلُ المِحَن. دنيا دوستي سر منشأ فتنهها و مايه رنجهاست.
براي مبارزه در راه خدا شرايطي وجود دارد که تحصيل آن لازم است و موانعي نيز هست که پرهيز از آنها واجب ميباشد. اما مهمترين رکن و اصليترين شرط، همان تجارت دنيا و آخرت است؛ يعني فروش دنيا و خريد آخرت؛ و منظور از دنيا که رأس هر خطيئه است، همان توجه به غير خداست، زيرا همان طور که آخرت درجاتي دارد، دنيا نيز درکاتي دارد که بعضي از برخي ديگر فروتر و پستتر ميباشد. شرط اصلي جهاد در راه خدا، همانا اجتهاد در تشخيص دنيا با همه درکات، و تمييز آخرت با همه درجات آن است و همچنين اقدام به داد و ستد و از دست دادن دنيا که در حقيقت رهايي از درکات آن ميباشد. قرآن کريم در اينباره ميفرمايد:قُل اِن کان آباؤُکُم و اِخوانُکُم و اَزواجُکُم وَ عَشيرتُکُم وَ اَموالٌ اقْتَرَفتُموها و تِجارةٌ تَخشَونَ کَسادَها و مَساکِنُ تَرضَونَها اَحَبّ اِلَيکُم مِنَ اللَّه رَسولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَربَّصوا حَتّي يَأتِي اللَّه بِأمرِه وَ اللَّهُ لايَهدي القَومَ الفاسِقين اي رسول! بگو اي مردم اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود و اموالي را که جمع کرده و مالالتجارهاي که از کسادي آن بيم داريد و منازلي که به آن دل خوش نمودهايد، بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست ميداريد، پس منتظر باشيد تا قضاي حتمي خدا جاري گردد که خداوند قوم فاسق بدکار را هدايت نخواهد کرد. البته مال و زن و فرزند و داراييهاي دنيا تا آن جا خوب و ارزشمند هستند که مانع راه خدا و رسول و جهاد در راه او نشوند، در غير اين صورت، آفات هدايت و دين داري به حساب ميآيند و کساني که در بند دنيا و دودمان خود گرفتار شوند، از بزرگترين زيانکاران به شمار ميروند. اما يک مجاهد فداکار همواره اميال و منافع مادي خود را فداي منافع اسلام و خداي تعالي ميکند و نه تنها سرمايههاي دنيايي، بلکه سرمايه معنوي خود، يعني جان را نيز تقديم خدا ميکند.
امام راحلقدس سره فرمودند:«بايد انسان تمام اميال خودش را فداي ميل اسلام بکند؛ همان طور که شما و همه رزمندگان ما واقعاً يک چهرههايي هستيد که جان خودشان را که سرمايه همه چيز است، اين را دارند فدا ميکنند براي اسلام.» بنابراين، تا زماني که انسان از دلبستگي به دنيا اجتناب کند و آنچه را که دارد، در هر شرايطي فداي منافع اسلام کند، انگيزه دفاع در او قوت ميگيرد و فرهنگ دفاع نيز در مدار خود استوار ميماند. اما اگر به دنيا و رفاهطلبي رو آورد، نه تنها انگيزه دفاع از اسلام و ارزشها در او از بين نميرود، بلکه دلبستگيها و تعلّقات دنيايي، او را در موضع دشمني با مدافعان اسلام قرار ميدهد.بدين ترتيب، نتيجه ميگيريم که فرهنگ دفاع با فرهنگ رفاهطلبي قابل جمع نيست، و هر يک ديگري را دفع ميکند؛ چنان که امام راحل قدس سره در بياني بسيار زيبا فرمودند:«بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحتطلبي، بحث دنياخواهي و آخرت جويي، دو مقولهاي است که هرگز با هم جمع نميشوند ؛ و تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بي بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب هستند.» بنابراين، آنچه لازمه حفظ روحيه دفاع و انگيزه مبارزه دائمي با دشمنان اسلام است، قناعت و بياعتنايي به دنياست. آنان که فکر ميکنند با داشتن سرمايه و رفاه ميتوانند مبارز صحنههاي دفاع از اسلام هم به حساب آيند، به فرموده امام راحلقدس سره سخت در اشتباه هستند.به همين سبب مولاي متقيان عليعليه السلام از »خباب بن ارت« به عنوان الگوي عيني مدافعان اسلام ياد ميکنند که در طول عمر هفتاد ساله خويش، در قناعت و ساده زيستي زندگي کرد و همواره مرد پيروز ميدان دفاع از اسلام و حريم ارزشهاي الهي به شمار ميآمد: يَرحم اللَّه خباب ابن الارت فَلَقَد اَسلَمَ راغِباً هاجراً طائعاً و قَنَعَ بِالکَفاف وَ رَضِي عَنِ اللَّه، و عاشَ مُجاهداً، طوبي لِمَن ذکر المَعاد، و عمل الحِساب، وَ قَنَعَ بِالکَفافَ وَ رَضِي عَن اللَّه خدا خباب بن ارت را بيامرزد که از روي ميل و علاقه، اسلام را قبول کرد و از وطن هجرت نمود، و قناعت او از دنيا به اندازه کفاف بوده است (يعني به حد کافي از دنيا قناعت ميکرد) و از خدا راضي و خشنود بود. در زندگي همواره اهل جهاد و مقاومت بود. خوشا به حال کسي که به ياد معاش باشد و براي روز واپسين کار کند و به اندازه روزي خود قناعت نمايد و از خدا خشنود باشد.اينک زندگي برخي از سرداران عزيز دفاع مقدس را پي ميگيريم تا به ياري حق تعالي، نگرش آنها به دنيا سرلوحه اعمال و رفتار ما قرار گيرد.به راستي که گفتار و رفتار شهيد چمران به قدري به هم آميختگي داشت که موجب حيرت و اعجاب همگان شده است. ايشان در مورد دنيا ميفرمايد:«اکنون حيات آنقدر در نظرم پست شده است که به خاطر جان خود يا هستي همه دنيا حاضر نيستيم حقي را زير پا بگذارم يا دانهاي را به زور از موري بستانم و يا در اداي کلمه حق، از مرگ يا چيزي و يا کسي وحشت کنم، بلکه دست از جان شسته، خود به پيشواز حوادث آمدهام و همه هستي خود را خالصانه تقديم کردهام.» مردان الهي اگر چه دوران حيات مادي آنها کم است، اما درخشش معنوي آنها در تاريخ و افکار عمومي بسيار بلند و پايدار است. شهيد همّت از کساني است که دنيا را خوب براي ما تعريف ميکند.
ايشان خطاب به والدين خود ميگويد:«پدر و مادر فرهمند و مهربان! واضح است که من هم چونان مردان عادي زندگي را دوست دارم؛ دنيا چيزي نيست که انسان از آن رويگردان باشد.وقتي که پيامبرصلي الله عليه وآله دنيا را کشتزار سراي باقي ميداند: «الدُّنيا مَزرَعةُ الاخِرَه» چگونه ميشود من، از اين مزرعه پربار بيزار گردم. لکن دل به دنيا بستن را نميپسندم، خويشتن را به دنيا نميآلايم، خود را سرگرم اين دنياي فاني و گذرا نميسازم، از جهان ابدي و از نعمتهاي بي کران »جنات عدن« غفلت نميورزم و شخصيت حقيقي خود را که مقام خليفة اللَّه است، به ورطه فراموشي نميسپارم.پدر و مادر من! من زندگي را دوست دارم، ولي نه آنقدر که آلودهاش شوم و خويشتن را گم کنم. علي وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست دارم. الگوي يک مؤمن، از بند هوي و هوس رستن است و من اين الگو را نيز دوست دارم.»
شهيد حسين خرازي علاوه بر اين که به مال دنيا بي اعتنا بود، هيچ وقت به مقام و منصب هم دلبستگي نداشت و ميگفت: «مقام فايدهاي ندارد، من علاقمندم که بي آلايش هميشه در ميان بسيجيها باشم و به درد دل آنها برسم»، به همين لحاظ اغلب شبها به سنگرها يا خوابگاهها سرکشي ميکرد.اصولاً حاج حسين، رزمندهاي متقي و خدا ترس بود؛ هر چه ميکرد براي رضاي خدا بود؛ هر لحظه آماده شهادت بود.بعد از عمليات خيبر که دستش قطع شده بود، به ديدارش رفتم؛ به من گفت: «ما در اين دنيا هيچ کار عمدهاي نداريم، جز جهاد في سبيل اللَّه» و سرانجام هم در اين راه به ديگر دوستان و رفقايش پيوست. شهيد حسين خرازي در لباس پوشيدن چنان ساده بود که از هر لباس خود مدت زيادي استفاده ميکرد، به حدي که کهنه ميشد. وقتي به ايشان اصرار ميکردند که لباس جديدي بگيرد، ميگفت: «درست است که من اختيار دارم به اندازه نيازم از بيت المال مسلمين بردارم، اما به خودم اجازه نميدهم و تا حد امکان از همين لباسها استفاده ميکنم.»
مسؤول حمام لشکر امام حسينعليه السلام ميگفت: «يک بار شاهد بودم که شهيد خرازي پيراهن خود را شست و مدتي صبر کرد تا خشک شده آنگاه آن را پوشيد و رفت.» در مورد زهد و ساده زيستي شهيد حاج غلامرضا صالحي، قائم مقام لشکر حضرت رسولصلي الله عليه وآله سخنها گفتهاند: «قرار بود عمليات در يکي از جبهههاي جنگ صورت پذيرد، به همين دليل فرماندهان و معاونين يگانهايي که قرار بود در عمليات شرکت کنند، در يک محل گرد آمده بودند؛ از جمله شهيد حاج غلامرضا صالحي، قائم لشکر حضرت رسولصلي الله عليه وآله. او ميان بچهها آمده بود و با آنها احوالپرسي ميکرد. چيزي که جلب نظر ميکرد، لباس بسيار ساده او بود. بچهها به او گفتند شما که يک فرمانده عاليرتبه هستيد، پوشيدن چنين لباسي زيبندهتان نيست.
او قاطعانه گفت:ما ساده زيستي و خلوص را از رهبران راستين خود همچون علي آموختهايم.» به راستي شهيد صالحي انسان را به ياد اين جمله زيباي اميرالمؤمنين عليعليه السلام در نهج البلاغه مياندازد که فرمود:وَ اللَّهُ لَقَد رقعت مدرعتي هذه حَتّي استَحيَيتُ مِن راقعها به خدا قسم مرا جامه پشميني بود که از بس آن را وصله کردم، از خياط آن خجالت ميکشيدم.
شهيد باکري بسيار ساده زيست بود و در حفظ بيت المال بسيار کوشا بود؛ حتي همسرش را از خوردن نان رزمندگان برحذر ميداشت و از نوشتن با خودکار بيت المال منع ميکرد. وقتي همرزمانش او را به عنوان فرماندهي که مندرسترين لباس بسيجي را مدتهاي طولاني استفاده ميکرد، مورد اعتراض قرار دادند، گفت: تا وقتي که ميشود استفاده کرد، استفاده ميکنم.»
يکي از بستگانش در مورد ساده زيستي شهيد باکري ميگويد:«مهدي هنگامي که در شهرداري خدمت ميکرد، از حقوق خود، کارمندي را براي بچههاي بي سرپرست پرورشگاه استخدام کرده بود، يا حقوق خود را نميگرفت و اگر ميگرفت، به افرادي که نياز داشتند ميداد و در شهر همچون يک کارگر همراه کارگران شهرداري کار ميکرد. شنيدم که ماشين بنز صفر کيلومتر در شهرداري بود و ايشان استفاده نميکردند. وقتي يکي از دختران بي سرپرست پرورشگاه عروسي ميکند، ماشين را ميدهد و ميگويد تزئين کنند و براي اوّلين بار در عروسي اين دختر بي سرپرست استفاده شود.» در مورد ساده زيستي شهيد محمد علي اربابي، رئيس ستاد لشکر زرهي 8 نجف اشرف، حتي در محيط کار سخنها گفته شده است که به يک نمونه از آن اشاره ميکنيم: «يک روز به ستاد لشکر هشت براي ملاقات با رئيس ستاد، شهيد اربابي رفتم. تابستان بود و گرما بيداد ميکرد. از پشت پنجره ستاد که رد ميشدم، ديدم کولر گازي اتاق رئيس خاموش است. با خود گفتم: حالا هم که در اين گرماي طاقت فرسا تا اين جا آمدم، اربابي نيست. دستگيره در را فشار دادم؛ با تعجب متوجه شدم که در باز است و اربابي داخل اتاق مشغول کار ميباشد. پيشاني و اطراف چهرهاش از عرق خيس بود و موهاي جلو سرش به پيشاني چسبيده و لباسش از عرق نقش گرفته بود.اول فکر کردم برق نيست يا کولر خراب است. وقتي از اربابي پرسيدم که اين اتاق که کولر گازي دارد، چرا روشن نميکني؟با دستمال عرقهايش را پاک کرد و گفت: الان بچهها در داخل چادر از گرما نفسهايشان حبس شده؛ اگر من کولر را روشن کنم، مرتکب گناه شدهام.» اينها نمونهاي از زهد و وارستگي رزمندگان ماست که اگر سبکبار و وارسته از دنيا نبودند، نميتوانستند در ميدان جهاد و شهادت، عاشقانه اوج بگيرند.
5. دعا و نيايش
يکي از اوصاف برجسته رزمندگان، روح عبوديّت و توجه قلبي و خالصانه به خداي متعال بود. نماز و دعا و توسل و تهجّد آنان براي بيدار دلان بسيار آموزنده و راه گشاست. چه نيکوست که به طور مجزّا، اجمالاً به هر يک از اين موارد بپردازيم.زيباترين نوع عبادت و پرستش خداي متعال است. نماز خالصانه و از روي نياز، در تحوّل حالات انسان بسيار مؤثر است، و از طرفي عمود خيمه ايمان محسوب ميشود؛ چنان که مولاي متقيان عليعليه السلام فرمودند:اللَّه اللَّه فيالصَّلاة فإنَّما عَمودُ دينکُم خدا را خدا را درباره نماز، که نماز عمود خيمه ايمان شماست.
يکي از سنتهاي نيکو و تحسين برانگيز رزمندگان و آزادگان سرافراز، تهجّد و شبزندهداري بود، که اين ميراث گرانبها را از ائمه معصومينعليهم السلام و اولياي الهي به ارث برده بودند. انيس روز و شب رزمندگان در جبههها بعد از خداي متعال، قرآن کريم بوده است. خودسازي و تحصيل معرفت و تزکيه نفس در پرتو دعا و توسل به اهل بيت عليهم السلام نياز دائمي رزمندگان ما در جبهههاي نبرد بوده است. اگر امروز آن پاکبازان شمع محفل ياران و ياد و خاطره آنان زينت بخش دل و جان شده، ناشي از سوز و ساز عاشقانه آنان در ميان سنگرها بوده است. به قول عطار نيشابوري: تا نسوزي و نسازي همچو شمع دم مزن از پاکبازي پيش شمع خوشا به حال رزمندگان و آزادگان ما که دوران جهاد و مبارزه را به کلاس درس عرفان و عشقورزي با معشوق مبدّل کردند و با دعاي کميل و دعاي توسّل و زيارت عاشورا اُنسي جاودانه داشتند؛ گويي همه نياز خود را در مضامين دعا جستجو ميکردند و آن چنان در اشک ديده و خون جگر غوطهور ميشدند که زبان از وصف بيان آن عاجز است، ولي ميتوان گفت که رزمندگان عاشق ما، وضو با اشک ديده و طهارت با خون ديده ميکردند.
6. ايثار و شهادتطلبي
ايثار به معناي برگزيدن نياز ديگران بر خود است. چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: و يؤثرون علي أنفسهم و لوکان بهم خصاصة. اما در خصوص رزمندگان اسلام، ايثار به معناي برگزيدن شهادت به عنوان خلعت عزّت و سعادت دنيا و آخرت است. شهادتي که شهد آن شوق لقاي پروردگار است.واژگان ايثار و شهادتطلبي و آن چنان با افکار و انديشههاي رزمندگان ما آميخته شد که گويي عزّت و شهرت آنها با نام و ياد شهيدان جاودانه شده است. واقعيت امر جز اين نبود که اگر جوانان پرشور و علاقمند به حضور در جبههها، انگيزه شهادتطلبي و شوق وصال جانان را نداشتند، هرگز حاضر نبودند آن همه فداکاري و ايثار کنند، و اين عشق و ايثار را از مولاي خود اميرالمؤمنين عليعليه السلام به ارث بردند که فرمود: وَاللَّه لَولا رَجائي الشهادةَ عِندَ لِقائي العدّو - ولو قد حَتم لي لقاؤهُ لقرّبت رکابي ثم شخصتُ عنکم فلا أطلبکم به خدا سوگند، اگر عشق به مقام شهادت و لقاي حق نبود، اصلاً به جنگ با دشمن نميپرداختم و از شما جدا ميشدم.
7. صبر و مقاومت
صبر يعني تحمل سختيها و دشواريها به منظور رسيدن به اهداف و آرمانهاي مقدس. لازمه اين صبر، زبان به شکايت نگشودن و بيتابي نکردن، و در عين حال توفيق پيروزي و رهايي از سختيها را از خداي متعال خواستار شدن است؛ چنان که خداي متعال در قرآن کريم ميفرمايد:وَاصبِر وَ ما صَبرَکَ اِلاّ بِاللّه صبر کن و صبر تو فقط براي خدا و به توفيق خدا باشد.بنابراين، صبر به معناي سکوت و دست روي دست گذاشتن نيست، بلکه جوهر مقاومت است، و مقاومت هم بايد با تدبير و دورانديشي همراه باشد؛ همان طور خداي متعال در قرآن کريم ميفرمايد از نماز و صبر طلب ياري کنيد:استَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة اِنَّ اللَّهَ مَعَالصَّابِرين از صبر و نماز طلب ياري کنيد که خدا با صابرين است.
پايداري و دفاع قدرتمندانه
در حقيقت جنگ تحميلي که در تاريخ انقلاب ها طولاني ترين جنگ بر ضد يک انقلاب محسوب مي شود به دليل اين که جامعه جهاني تحولات آن را دنبال مي کند،بستر مناسبي براي صدور انقلاب است. با پايان جنگ مي توان گفت انقلاب اسلامي نسبت به ساير انقلابهاي جهان در قرن بيستم شناخته شده ترين آنهاست که در پايداري و دفاع قدرتمندانه موفق مي شود صداي خود را به همه جاي جهان منعکس کند. امروز اين صدور الگوي انقلاب در ابعاد فرهنگي در شرف تکوين است و به قول پرفسور لوي باترا در کتاب « بحران بزرگ دهه 90» بزرگترين رمز سستي و سقوط فرهنگ ماترياليستي غرب در مقابله با فرهنگهاي اصيل جهان سومي است که ماجراي سلمان رشدي و فتواي تاريخي امام آغازگر اين حرکت اصيل فرهنگي است و چالش با غرب در قالبهاي جديدي بايد شکل بگيرد.
« هر روز ما در جنگ برکتي داشته ايم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم . ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ايم ، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم ، ما در جنگ ، پرده از چهره تزوير جهانخواران کنار زديم ... ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستيم ، ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلامي مان را محکم کرديم ... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم که عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مي توان مبارزه کرد ، - جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت ، از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت.» (منشور روحانيت – اسفند 67)
پيروزي انقلاب اسلامي ايران و گره خوردن آن با مفاهيمي چون " استکبار ستيزي " و حمايت از " پابرهنگان " عالم ، اميد تازه اي در دل جنبش هاي اسلامي و آزادي خواه دنيا به وجود آورد .
تبلور اسلام انقلابي
با وقوع جنگ تحميلي، اسلام انقلابي از سطح به عمق ارتقاء يافت و شور انقلابي به شعور انقلابي تبديل شد. در اين عرصه جديد، جوهره کفرستيزي و مقاومت که از روح اسلام نشأت ميگيرد احياء شد و باب متروک جهاد، «خصوصاً جهاد دفاعي که حافظ اصول است و قعود از آن، ذلت و اسارت و برباد رفتن ارزشهاي اسلامي و انساني را به دنبال دارد. فراسوي خيلي پيروان اسلام انقلابي گشوده شد. در جنگ تحميلي، رزمندگان اسلام با تأسي به سيره رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار و با تأسي به کربلا و عاشورا و امام حسين(ع) چهره حقيقي اسلام را نمايان ساخته، با الهام از پيام عاشورا که «هيهات من الذله» است و در همه اعصار چراغ راه آزادگان و حسينيان به شمار ميرود «آينه ابهت دو ابرقدرت» را شکستند و ضمن صدور انقلاب، ريشههاي انقلاب اسلامي را محکم کردند. امام خميني در پيام به روحانيت به تاريخ 5/12/67 ضمن برشمردن آثار و برکات جنگ اظهار ميدارند:و از همه اينها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت.
روحيه بسيجي؛ برجستهترين، مهمترين و کاربرديترين ارزش دفاع مقدس
برجستهترين، مهمترين و کاربرديترين ارزش و پيامد جنگ براي جامعه که ميتواند قوام آن و استمرار و پويايي انقلاب را حفظ نمايد، ضرورت وجود روحيه بسيجي است. يکي از دلايل اصلي و بنيادي پيروزي انقلاب اسلامي بر دنياي استکبار و ساقط کردن حکومت شاهنشاهي، روحيه ازخودگذشتي خيل مردم مسلمان و بياعتنايي آنان به نمودهاي دنيوي بود که باعث و باني ايجاد چنين روحيهاي و محرک اصلي آن، حضرت امام خميني(س) بنيانگذار جمهوري اسلامي بود.» آن حضرت با تحمل سختيها و رياضتها و عدم تعلق مطلق به مظاهر دنيا توانست در مقابل صاحب دنيا يعني امريکا و اذناب آن بايستد و سرانجام بر آنان غلبه نمايد و باهمين روحيه و با ارائه معارف توحيدي ناب تا لحظه مرگ، شور و شوق در صحنه انقلاب ماندن را در مردم زنده نگه داشت و به همين خاطر هيچگاه افق ديد مردم متوجه مسايل سطحي و پيش پا افتاده روزمره نبود، لذا با اقتدار کامل از دين و انقلاب صيانت ميکردند.در جنگ تحميلي، اين روحيه عمق بيشتري يافت و جايگاه و نام اصلي خود را پيدا کرد. در اين عرصه نيز تنها همين روحيه موجب شکست توطئه دشمنان براي سرنگوني نظام مقدس جمهوري اسلامي گرديد. در غير اين صورت يک نظام نوپا و کم تجربه در ابعاد سياسي، نظامي و ... قادر نبود در مقابل امپرياليسم آمريکا، شوروي و ارتجاع منطقه دوام بياورد. زيرا توازن قوا در جنگ تحميلي ميان ايران و عراق به ميزان بسيار زيادي به نفع عراق بود. ارتش عراق تا بن دندان تسليح و تجهيز، و بطور همه جانبه از سوي قدرتهاي بزرگ حمايت ميشد. لذا ضرورت ايجاب ميکرد از شيوههيا غيرکلاسيک و متکي به نيروي انساني در عملياتها استفاده شود. طبيعي بود که در اين شيوه، جنگ در شب براي مصون ماندن از تکنولوژي تسليحاتي دشمن و همچنين استفاده از روحيات انقلابي و شهادتطلبي رمز موفقيت و عامل اصلي پيشبرد جنگ به شمار ميرفت. در چنين شرايطي، عنصر اصلي ميدان نبرد، شجاعت، فداکاري، قناعت، خودفراموشي، خداخواهي و ... بود که خيل بسيجيان عاشق امام با روحيه بسيجي توانستند حامل اصلي اين ارزشها باشند و مقاصد دشمنان اسلام را از آغاز جنگ با شکست مواجه نمايند.بسيجيها در جبهه، در تقسيم کارها و پيشبرد امور خيلي راحت با يکديگر کنار ميآمدند و به فکر مقام و عنوان بالاتر نبودند، حتي آنها که مقام بالاتري داشتند، يعني فرماندهان بالاتر، به هنگام نبرد پيشگامتر از نيروهاي خود بودند و نيروها نيز گوي سبقت را از يکديگر ميربودند. آنها حتيالامکان از زير بار عنوان شانه خالي ميکردند و بيشتر مايل بودند بدون شهرت و فقط براي خدا خدمت کنند که حاصل کارشان تا ابد باقي بماند. آنها هر چه داشتند با هم تقسيم ميکردند و هر يک سعي داشت با تحمل رنج و کار بيشتر، ديگري در آسايش باشد. خيلي بندرت مشاهده ميشد که کسي در فکر آسايش خود باشد چه رسد به آنکه بارش را بدوش ديگري بياندازد که در اين صورت، او هنوز روحيه بسيجي را درک نکرده بود.از خصوصيات ديگر روحيه بسيجي پرکار بودند و کم خرج بودن است. آنها شب و روز نميشناختند و فقط هنگامي که کاري نبود و يا از فرط خستگي بدون اختيار خوابشان ميبرد از کار باز ميايستادند. آنها با اين همه تلاش و نقشآفريني در جنگ و حفظ نظام بسيار کم هزينه و بيتوقع بودند زيرا خودشان را دائماً بدهکار ميدانستند و هميشه در پي آن بودند که براي انقلاب کاري کنند. ديگر آنکه سنگرهاي آنها که به منزله خانههايشان بود خيلي ساده و بيآلايش و توام با صفا و معنويت ساخته شده بود. به همين خاطر بسيار سبکبال بودند و در هر لحظهاي که فرمان حرکت يا حمله صادر ميشد خيلي راحت جابجا ميشدند و با جمع کردن اثاثيهشان در يک کولهپشتي عازم ميدان نبرد شده و به انتظار شهادت ميجنگيدند. براي خواب زيرانداز و روانداز و بالششان پتو بود و خيلي اوقات که وسايل به اندازه کافي نبود با دو سه پتو، سه چهار نفر به استراحت ميپرداختند. در غذا خوردن نيز چنين بودند. و خلاصه آنکه خاکي و سادهزيست و کوخ نشين بودند و فقط وسايل ضروري زندگي را داشتند و با راهنماي خط اليه راجعون، فقط انديشه مقصد نهايي را در سر داشتند و با زيرکي و درايت تمام، به چيز ديگري خود را مشغول نميکردند. به همين خاطر، اکثر آنها شهيد شدند و تعداد کمي که باقيماندهاند مفتخر به پيمودن چنين راهي هستند.ويژگي ديگر روحيه بسيجي، متعبد بودن توام با معرفت ديني است. اين روحيه بلند را حتي نميتوان توصيف کرد و وصف آن روحيات و نماز شبها و انابهها و ... قابل بيان نيست. نماز جماعت اول وقت، مقيد بودند به دعيا روزها، زيارت عاشورا، «دعاي کميل»، «عرفه»، «شعبانيه»، جوشن کبير، زيارات جامعه کبيره و سينهزني و عزاداري عاشورايي، جلوههايي از اين روحيه است. حضرت امام خميني(س) با توجه به چنين ويژگيهايي از تفکر و روحيه بسيجي فرمودند: «اگر به کشوري نواي دلنشين تفکر بسيجي طنينانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الا هر لحظه بايد منتظر حادثه ماند.»
فرماندهي انقلابي
در جنگ تحميلي، نوع جديدي از فرماندهي نظامي پديدار شد که با فرماندهي مصطلح در ارتشهاي کلاسيک تفاوت ماهوي داشت. در عرف و آيين نظامي، رابطه فرمانده و زيردست يک رابطه مکانيکي و دستوري خشک است که عامل ديوانسالاري در آن قنش اساسي دارد و فاقد پويايي فکري ـ اعتقادي و ارزشگرايي است. در اين نوع آئين، عناصر پايين دست مانند مهرهاي جابجا ميشوند و به همين خاطر، در ارتشهاي جهان سوم در بسياري از موارد کارايي لازم وجود ندارد. بطور خلاصه در اين گونه فرماندهي، فقط عامل سازماني پيوند دهنده پايين دست و بالا دست است و طبيعي است که تا مرز مشخصي قادر به پيشبرد وظايف محوله است و از آن پس، تنها عناصر معنوي و اعتقادي ميتواند راهگشا باشد؛ همان چيزي که روح اصلي جبهههاي جنگ به شمار ميرفت.فرماندهان سپاه در جنگ، از بالاترين رده، يعني فرماندهي کل، فرماندهان قرارگاهها تا فرماندهان لشگر، تيپ، گردان، گروهان، دسته و ... هيچ تفاوتي با نيروي تکور بسيجي نداشته همه آنها براي يک مقصد در جبهه حضور پيدا کرده بودند و همّ تمام آنها، دفاع از انقلاب اسلامي و تبعيت از فرمان امام خميني(س) بود. دين، درد اصلي همهشان بود و با معارف جديدي که امام مطرح کرده بود، عطششان به شهادت بود. خلاصه آنکه «اعتقاد ديني، آرمان انقلابي، علاقه به رهبري انقلاب، اخلاص، ايثار، عشق به لقاءا... و شهادت، عزم استوار، شوق شرکت در جبهه جهاد فيسبيلا... و ... وجه اشتراک آنها به شمار ميرفت. بالاترين، بالا و پايين بودن آنها فقط براي پيشبرد جهاد بود نه چيز ديگر. نه فرمانده از اين عنوان احساس غرور داشت و نه براي بسيجي اطاعت از برادر بزرگترش سخت بود؛ بلکه با عشق و علاقه تا پاي جان به فرامين فرمانده عمل ميکرد. اين رابطه فقط به جبهه منحصر نميشد زيرا خيلي ازآنها با يکديگر بچه محل بودند و فرماندهان، اندکي پيش از آغاز عمليات بوسيله پيک با حفظ اسرار عمليات، از آنها ميخواستند که به جبهه بيايند. اشتراک ديگر آنها اين بود که همه آنها از محلههاي جنوب شهر و فقيرنشين تهران و شهرستانها برخاسته بودند. و خيلي راحت با يکديگر جوش ميخوردند. ديگر آنکه بدليل جوان بودن، روحيه محافظهکاري و خودانديشي و خانوادهانديشي در بين آنها راه نداشت و اين مهمترين عامل پويايي يک عنصر نظامي است.
تثبيت نظام جمهوري اسلامي
هر نظام نوپاي انقلابي بطور طبيعي مورد قهر و کينه قدرتهاي مخالف خود واقع ميشود. جمهور ياسلامي بدليل ماهيت اسلامي و نفي سلطه شرق و غرب با دشمنان بيشتري مواجه بوده که از روشها و ابزارهاي پيچيده وناجوانمردانهتري استفاده کرده و ميکنند. جنگ تحميلي عرصه بسيار وسيع و پرمخاطرهاي بود که برخلاف تهديدات ديگر ـ مانند غائله کردستان، گنبد و ... در صورتي که توان قابل ملاحظهاي از نيروها و امکانات کشور و انقلاب در آن وارد نميشد، بطور يقين سقوط نظام را در پي داشت. ورود به جنگ براي هر واحد سياسي، حتي قدرتهاي بزرگ، در درازمدت بسيار مشکلزاست و در بسياري از موارد غيرممکن است. زيرا کنترل افکار عمومي و حفظ آنها در راستاي اهداف نظام سياسي و اداره اقتصاد و ... کشور امري بسيار دشوار ميباشد. بدين خاطر، در جنگ تحميلي عليرغم عدم بکارگيري تمام امکانات، از آنجا که مسأله اصلي و اول کشور جنگ بود، امام وحزبا... با تمام توان وارد صحنه شدند و همين مسأله باعث شد که دشمن با حريفان بسيار جان سخت و مقاومي روبرو شود بطوريکه نه تنها زا ساقط کردن نظام جمهوري اسلامي صرفنظر نمايد، بلکه فکر براندازي از راه نظامي را براي هميشه از ذهن خود بيرون کند. بنابراين جنگ تحميلي علاوه بر تثبيت جمهوري اسلامي، نوعي از بازدارندگي را در روابط با قدرتهاي برتر بوجود آورد. از ايرن رو آنها به روشهاي غيرمستقيم و پيچيدهتري روي آوردهاند که بتوانند نظام را از داخل استحاله کرده و آنرا بيپشتوانه سازند. در اين برهه، فرهنگ و اقتصاد جامعه مورد حمله قرار گرفتهاند، بدين جهت ضرورت دارد با روحيه و معيارهاي دهه اول انقلاب، باب جديدي از مقابله با آمريکا و غرب را بگشائيم.
شکستن ابهت ابرقدرتها و ارائه راه جديد
«جنگ تحميلي نشان داد که عليه تمامي قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه کرد.» هر نظامي بدون اتکاء به قدرتهاي بزرگ و با اتکاء به خدا و اعتقاد به قدرت مردم، در سختترين شرايط قادر است استقلال کشور را حفظ کرده و با برنامهريزي مناسب و مبتني بر آرمانها و مناف خود امور کشور ار رتق و فتق نمايد. در طول 8 سال دفاع مقدس، نظام جمهوري اسلامي نشان داد که در صورت انسجام و هماهنگي داخلي و اقتدار انقلابي ميتوان خارج از نفوذ قدرتها عمل کرد. چنين عملکردي، ابهت ابرقدرتهاي شرق و غرب را شکست. و در جنگي که هر دو قدرت و وابستگان منطقهاي آنها نسبت به سرکوب انقلاب اسلامي اشتراک نظر داشتند امام با حمايت مردم و حضور آنها در ميادين نبرد در راستاي خط پيروزي انقلاب اسلامي توانست راه جديدي را فراروي کشورهاي اسلامي وجهان سوم بگشايد و به آنان در عمل تفهيم نمايد که تنها راه زندگي با عزت و خارج شدن از ذلت و اسارت، «نه» گفتن به قدرتها و اتکاء به تواناييهاي خود است.
بازماندگان جنگ به عنوان الگوهاي دينداري
پس از جنگ، اسوه مجسم دوران نبرد و نشانه فدا شدن براي اسلام و قرآن فقط جانبازان و خانوادههاي شهدا هستند و آن دسته از رزمندگاني که به عهد خود با خدا استوار ماندهاند و به انتظار وعده موعود روزشماري ميکنند. «من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نجبه و منهم من يتنظر و ما بدلو تبديلا» از مومنان، برخي صادقانه به عهده خود با خدا وفا کردند (و شهيد شدند) و برخي ديگر به انتظار نشستهاند (که چه وقت نوبت آنان فرا رسد) تا به عهده خود وفا کنند. وجود اينان براي جامعه و اشخاصي که ميخواهند براي خدا زندگي کنند بالاترين نعمت و آشکارترين نشانه است. آنگونه که امام ميفرمايد:مجروحين و معلولين چراغ هدايتي شدهاند که در گوشه گوشه اين مرز و بوم به دينباوران، راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان ميدهند، راه رسيدن به خداي کعبه را.خانوادههاي شهدا اين مشعلداران راه اولياء، تا هميشه تاريخ، افتخار روشنايي طريق الي الله را به عهده گرفتهاند.
دستاوردهاى داخلى
1) تـثـبـيت انقلاب : يکى از ثمرات بزرگ دفاع مقدس ، تثبيت انقلاب بود، يعنى درسـايه جنگ بود که انقلاب تثبيت شد و ضد انقلاب ها رانده شدند و نيروهاى وابـسـتـه به شرق و غرب کم کم شناخته شده به دست نيروهاى انقلاب از نظام کـنـار گذاشته شدند. مصداق بارز اين ادعا، روشن شدن شخصيت تروريستى و ضد دينى گروهک مجاهدين خلق (منافقين) براى ملت ايران بود که درسايههشت سال دفاع مقدس مـحـقـق گـرديد.در سايه جنگ ملت ايران بهتر از گذشته توانستند حق را از باطل ، خودى را از غيرخودى تشخيص داده و در راستاى آفت زدايى انقلاب گام بردارند. و نتيجه اين هوشيارى تثبيت انقلاب بود.
2) تـثـبـيـت تـمـامـيـت ارضـى : استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر منجر به تـثبيت تماميت ارضى و امنيت مرزى جمهورى اسلامى در منطقه شد نگاهى به تاريخ گذشته ايران نشان مى دهد که در طول دو قرن گذشته ، اين تنها جنگى بـوده است که ايرانيان حتى يک وجب از خاک ميهن اسلامى خود را به بيگانگان نداده اند، درقرون گذشته طى دو جنگ ايران و روس ، قسمت اعظمى از قلمرو ايـران به بيگانگان واگذار گرديد و همين امر، يعنى عدم توانايى حکومت ايران در مـقـابل دست اندازى بيگانگان به خاک خود باعث گرديد که در سال 1350 نيز با يک سناريوى شيطانى ،استان چهاردهم يعنى بحرين را از ايران جدا ساخته در صحنه بين المللى استقلال آن را اعلام نمايند. اما در اين هشت سال دفاع مقدس , با اين که حمله دشمن بسى عـظـيـم تر و حساس تر از جنگ هاى گذشته بود تماميت ارضى کشور به تمام و کمال حفظ گرديد. يک کشور با غيرت ممکن است خسارات زيادى را تقبل کند اما حاضر نيست ناموس ملى خودش رابدست بيگانگان بدهد.
3) افـزايـش توان نظامى : يک ارتش منظم و کلاسيک ، دست کم يک دهه زمان نـيـازدارد تـا بـتـواند خودش را سازماندهى و تقويت نمايد در صورتى که سپاه پـاسـداران انقلاب اسلامى توانست در کوتاه ترين مدت ممکن سه نيروى مقتدر زمـيـنـى ، دريايى و هوايى را سازماندهى کرده و با جديدترين روش هاى نظامى بکارگيرى نمايد.همچنين انبوهى از تجربيات را طى اين هشت سال ، توشه خود سـازد. عـلاوه بـر ايـن صنايع نظامى به حد مطلوبى توسعه داده شد و در برخى مـوارد بـه حد خود کفايى رسيد. حضرت امام (ره ) هم در اين زمينه مى فرمايند: (ما تنها در جنگ بود که توانستيم صنايع نظامى خود را به حد مطلوبى از رشد برسانيم .) پـس از اتمام جنگ نيز تجربيات هشت سال دفاع مقدس ، قدرت نظامى ايران را تـاحـد کشورهاى پيشرفته منطقه افزايش داده و يک حالت بازدارندگى بسيار قـوى درمـقابل قدرت هاى نظامى منطقه به وجود آورد. ساخت موشک دوربرد شـهـاب 3 وآزمـايـش موفقيت آميز آن ، چنان دشمنان ما از جمله رژيم اشغالگر قـدس را شـگـفـت زده کـرد که سبب شد موضع گيرى هاى تندى در قبال اين حرکت مقتدرانه جمهورى اسلامى در صحنه بين المللى از خود بروز دهند. سـاخـت تـانـک ذوالـفـقـار بـا قـدرت مانور بالا، بازسازى هواپيماهاى جنگى ، تـولـيـدقـطعات هواپيما و سلاح هاى سنگين و خود کفايى در ساخت سلاح هاى سبک ونيمه سنگين ، ساخت هواپيماى بدون سرنشين و... بسيارى موارد ديگر از جمله ثمراتى است که در سايه 8 سال دفاع مقدس نصيب مملکت ما شد. تـجـربـه در امـر مـهـنـدسـى جـنـگ ،راه سـازى ، سـد سـازى کشتى سازى ، صـنـايع الکترونيک ،پزشکى ، داروسازى و مانند آن ، از ديگر ثمرات دفاع مقدس است که ازآن ها در امر بازسازى کشور به نحو مطلوب استفاده شده و مى شود.
ب ) دستاوردهاى بين المللى دفاع مقدس
1) تـثـبـيـت انقلاب اسلامى در صحنه بين المللى : در صحنه بين الملل ، جهان تـوانـسـت بـفهمد انقلاب ما يک انقلاب اصيل با پشتوانه الهى و مردمى و تصور انهدام انقلاب در کوتاه مدت يک امر واهى است .هـشـت سال دفاع خستگى ناپذير و مخلصانه که تثبيت کامل و مقتدرانه نظام را بـه هـمـراه داشـت ، قـدرت هـاى مـنطقه اى و فرا منطقه اى را واداشت تا نظام جـمـهـورى اسـلامـى را به رسميت شناخته و به حقوق ملى و بين المللى آن به عـنوان يک نظام مستقل سياسى و قدرتمند اعتراف نمايند. در خواست رسمى و مکرر امريکا جهت ايجاد ارتباط با ايران مصداق بارز چنين فرضيه اى است .
2) شـنـاسـانـدن بـعـد فرهنگى و مکتبى انقلاب در صحنه بين الملل :در سايه دفـاع مـکـتـبـى ، بـعـد ديـنـى انـقلاب به مردم جهان شناسانده شد. و اين امر مـوجـب شکل گيرى حرکت هاى آزادى بخش در جهان گرديد و مسلمان را به آگاهي اسلامي فراخواند.
خودباوري ملي
با قاطعيت کامل مي توان ادعا کرد، آن چه در تعيين سرنوشت نظامي جنگ بسيار موثر بود، روحيه خودباوري ملي بود که همه مسئولين عالي رتبه کشور در آن زمان به آن اعتقاد داشتند. در واقع، خودباوري ملي موجب شد تا جوانان مستعد و باهوش کشور با کم ترين ابزار و تجربه، نبوغ فراواني را در فرماندهي و پياده سازي طرح هاي نظامي به اجرا گذارند. از طرف ديگر، مفهوم «ما مي توانيم» در اين دوران وارد گفتمان جمهوري اسلامي ايران شد. چرا که تحريم هاي اعمالي عليه کشور مانع از تلاش ملت براي دستيابي به فناروي هاي نظامي نشد و حتي در دوران دفاع مقدس پايه هاي محکمي در بومي سازي توانمندي هاي نظامي بنا گرديد.
تقويت و تثبيت نظام؛
از عمده ترين اهداف جنگ تحميلي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي بود که از سوي استکبار جهاني
طرح ريزي شده بود که خوشبختانه با گذشت 8 سال مقاومت و ايستادگي جانانه ملت ايران کليه نقشه هاي دشمن در به چالش کشاندن نظام اسلامي و تجزيه خاک ايران ناکام ماند.
معمار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) در همين زمينه مي فرمايند: «ما در جنگ ريشه هاي
پر بار انقلاب اسلامي مان را محکم کرديم ، ما در جنگ حس برادري و وطن دوستي را در نهاد يکايک مردممان بارور نموديم.» و براستي که عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.
انتهاي پيام/